معرفی کتاب | ذهن فریبکار شما نوشته استیون نوولا

معرفی کتاب ذهن فریبکار شما نوشته استیون نوولا

ذهن فریبکار شما با عنوان دوم راهنمای عملی برای مهارت‌های تفکر نقاد نوشته استیون نوولا همچون دوره‌ای آموزشی‌ست که مخاطب را با ترفندهای مغز برای گمراه کردن و سوق دادن او به سمت نتیجه‌گیری‌هایی که ارتباط چندانی با واقعیت ندارند، آشنا می‌کند. همچنین در این کتاب راهبردهایی معرفی شده‌اند که می‌توان از آن‌ها برای مبارزه با فریب‌های ذهن بهره برد. در واقع موضوع و رویکرد اصلی کتاب بررسی فراشناخت و اندیشیدن درباره اندیشیدن هست.

پروفسور استیون نوولا نویسنده کتاب، نورولوژیست و استاد دانشکده پزشکی ییل هست که در زمینه‌های مختلف آموزش پزشکی فعالیت می‌کند. دکتر نوولا علاوه بر فعالیت در زمینه تخصصی خودش، فعالیت چشمگیری در زمینه‌های مرتبط با تفکر نقادانه، شک‌ورزی علمی و فلسفه علم هم دارد. او علاوه بر پزشکی و نویسندگی، به کار وبلاگ نویسی و تولید محتوا در زمینه‌های پزشکی و تفکر نقادانه هم مشغول هست(+).

به نظرم کتاب ذهن فریبکار شما، کتابی هست جامع در زمینه تفکر نقادانه که در آن به جنبه‌های مختلف این مهارت پرداخته شده است.

کتاب شامل بیست و چهار گفتار هست که با ضرورت اندیشه و استدلال شروع می‌شود و در ادامه به نقاط ضعف ذهن انسان و خطاهایی که به آن‌ها دچار است ادامه پیدا می‌کند. سپس به موضوعات مرتبط با فلسفه علم، پیش‌فرض‌های علم، شبه‌علم و در نهایت سوءاستفاده‌هایی که به خاطر خطاکار بودن ذهن انسانی، از او می‌شود پرداخته شده است.

یکی از نقاط قوت کتاب در کنار جامع بودن آن، اینکه در انتهای هر گفتار، علاوه بر ارائه تعریف کوتاهی از اصطلاحات تخصصی آن گفتار، منابع و مراجع مرتبط با آن موضوع هم معرفی شده‌اند که می‌توان برای آشنایی و آگاهی بیشتر از موضوع و پرداختن تخصصی به آن، به مراجع گفته‌شده مراجعه کرد.

همچنین در انتهای کتاب بخشی با عنوان منابع تکمیلی برای مطالعه، کتابشناسی و واژه‌نامه هم آورده شده است.

در ادامه بخش‌هایی از کتاب را با هدف آشنایی شما با ادبیات کتاب و کیفیت ترجمه آن نقل می‌کنم.

 

باورهای ما در اصل روایت‌هایی هستند که از اتصال داده‌هایی مخدوش به یکدیگر و جرح و تعدیل آن‌ها بر اساس سوگیری‌های شناختی و نیازهای عاطفی و امیال ما شکل گرفته‌اند. آنچه متفکر نقاد را از دیگران متمایز می‌کند، پذیرفتن همین واقعیت است.

 

اشتباه متداول بسیاری از مردم این است که وقتی یک نفر در یک زمینه کارشناس باشد او را در همه زمینه‌ها صاحب‌‎نظر می‌دانند؛ طوری که انگار چیزی به اسم مهارت عام وجود دارد. کارشناسان هم گاهی این اشتباه را مرتکب می‌شوند و وارد زمینه‌ای می‌شوند که ارتباطی به حوزه تخصصی آن‌ها ندارد.

 

گواهی شاهدان عینی به‌هیچ‌وجه قابل اعتماد نیست. شاهدان عینی در معرض تلقین قرار دارند؛ نسبت به دقت خود اعتماد به نفس کاذب دارند و در معرض افسانه‌سازی یا برساختن جزئیات قرار دارند. مغز ما از آنچه می‌پندارد ادراک کرده واقعیتی یکپارچه می‌سازد و در این فرایند به صورتی ناخودآگاه بخش‌های خالی را با داده‌های برساخته پر می‌کند. این پر کردن جاهای خالی را افسانه‌سازی می‌نامند.

 

افراد فوق‌العاده باهوش لزوماً در تصمیم‌گیری بهتر عمل نمی‌کنند، بلکه در منطق‌سازی برای تصمیم‌های خود مهارت بیشتری دارند.

 

ما خاطرات را بیش از آنکه بازیابی کنیم، بازسازی و به‌روزرسانی می‌کنیم و اطلاعات را در هر بار دسترسی تغییر می‌دهیم. فضاهای خالی را هم مغز ما با ساختن اطلاعات مورد نیاز پر می‌کند.

 

پی‌نوشت: کتاب ذهن فریبکار شما را آقای اکبر سلطانی و خانم مریم آقازاده به فارسی ترجمه و انتشارات اختران آن را منتشر کرده است.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | آشنایی با هنر پرسشگری سقراطی

معرفی کتاب | آشنایی با هنر تفکر راهبردی نوشته لیندا الدر و ریچارد پل

معرفی کتاب | واقع نگری نوشته هنس روسلینگ، اولا و آنا روسلینگ

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

  1. با سلام و عرض ادب. من چندین سالی است که شروع به نوشتن کرده ام ولی مدتی است که سرد شده ام. نمی دانم ولی فکر می کنم با این وضع این نویسندگی چی؟! من همیشه رؤیای تبدیل شدن به یک نویسندۀ بسیار موفق مانند جی.کی.رولینگ، دن براون، استفن کینگ و… داشته ام. به نظرتان چیکار کنم؟ بسیار نا اُمید هستم. با تشکر

    1. سلام نیاوش عزیز،
      نمی‌دانم منظور شما از «با این وضع نویسندگی» چیست. اما واقعیت این هست که اگر نویسندگی را با هدف رسیدن به پول و شهرت شروع کردین، ناامید شدن در این مسیر چندان دور از ذهن نیست و افراد زیادی گرفتار این دام شده‌اند. من الان بیشتر از دو سال هست که در این وبلاگ می‌نویسم. در این دو سال روزی نشده که یادداشتی هر چند کوتاه برای مخاطبانم ننویسم. البته که در این مدت حتی یک ریال درآمد هم از این وبلاگ نصیبم نشده و شاید هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتد. این وبلاگ چه یک مخاطب داشته باشد و چه چندین هزار مخاطب، من همچنان خواهم نوشت. چون علاقه دارم. چون این کار حس خوبی به من می‌دهد. چون انگیزه نوشتن در اینجا درونی هست و به هیچ عاملی بیرونی ارتباطی ندارد.
      البته کسی به من تضمین نداده که در نهایت به یک نویسنده موفق تبدیل خواهم شد. شاید سالهای سال بنویسم و به هیچ جایی هم نرسم. اما مهم این است که من اگر چند ده سال هم اینجا بنویسم و به جایی نرسم، به رضایت و لذت درونی رسیده‌ام و این برای من کافی‌ست.
      به نظرم نویسندگان موفق هم همگی چنین نگاهی به نوشتن داشته‌اند. البته باز هم تکرار می‌کنم که من نه خودم را نویسنده موفقی می‌دانم و نه تضمینی وجود دارد که در این زمینه به موفقیت‌های بزرگی برسم.
      اما برای کسب موفقیت‌های بزرگ نه تنها در نویسندگی بلکه در هر تخصص و حرفه‌ی دیگری باید یک شور و اشتیاق درونی وجود داشته باشد و این علاقه‌مندی و جاذبه به هیچ عامل بیرونی ارتباط نداشته باشد.
      در این صورت احتمال کسب موفقیت‌های بزرگ افزایش چشمگیری خواهد یافت.
      شاید بد نباشد کتابهای جولیا کامرون و الیزابت گیلبرت را مطالعه کنی.
      البته بیوگرافی نویسندگان بزرگ هم میتونه دید خوبی بهت بده.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *