یکی از جذابترین و پرطرفدارترین واژههای زندگی بشر بهخصوص در زندگی شلوغ و پرهیاهوی امروزی، آرامش هست. آرامشی که در واقع فرار از اضطرابها، چالشها و تنشهای دنیای بیرون به ساحل امن آسودگی هست. آلن دو باتن معتقد است به جای فرار از این ناآرامیها و اضطرابها و خالی کردن ذهنمان از وجود آنها، بهترین راه کنار آمدن با آنهاست. به این معنا که بیاموزیم با مهارت بیشتری آنها را تفسیر کرده و در زمانهایی که این اضطرابها به سراغمان میآیند، بکوشیم خرده اطلاعات ارزشمند خاصی را که این اضطرابها میکوشند به ما منتقل کنند، رمزگشایی کنیم.
رهنمودها و توصیههای آلن دو باتن در کتاب آرامش بر این اصل استوار است که دو راه برای رسیدن به آرامش وجود دارد: فلسفه و هنر.
او در سه بخش اول کتاب از گذرگاه فلسفی به موضوع آرامش میپردازد و با نگاه به روابط خانوادگی، روابط افراد در جامعه و روابط کاری که شاید منشأ اصلی اضطرابهای ما باشند، روشها و راهکارهایی برای غلبه بر این ناآرامیها و تنشها ارائه میدهد. دو باتن در بخش چهارم به سراغ هنر رفته و راهکارهای رسیدن به آرامش از طریق هنر را تشریح میکند.
روش نویسنده در این کتاب اینطور بوده که به طور نظاممند به طیفی از مسائل بپردازد که سرچشمهٔ اضطرابها، خشمها و عصبانیتهای ما هستند، علتها را بشکافد و محتوای مشکلات را بکاود تا بهواسطه درک صبورانه و ارزشمندی که از زوایای ناجور ذهنمان حاصل میشود، ما را به سمت شرایطی سراسر آرامش رهنمون شود.
بخشهایی از کتاب آرامش نوشته آلن دو باتن
زندگی ما شدیداً تحت تأثیر یکی از خصلتهای عجیب ذهن انسان است که کمتر به آن توجه میکنیم؛ ما موجوداتی هستیم عمیقاً تحت تأثیر انتظارات و توقعات. ما در مورد اینکه اوضاع باید چگونه باشد تصوراتی ذهنی داریم که در مغزمان لانه کردهاند و هرجا میرویم با ما هستند. چهبسا اصلاً متوجه نباشیم که اوهام و تصورات خامی در ذهن داریم. اما انتظاراتمان تأثیر شدیدی بر عکسالعمل ما نسبت به اتفاقات دارند. همواره در چارچوب این انتظارات است که رویدادهای زندگیمان را تفسیر میکنیم. بر اساس محتوای انتظاراتمان است که برخی لحظات زندگی را لذتبخش و برخی را بسیار پیشپاافتاده یا نامنصفانه میدانیم.
چیزی که ما را خشمگین میکند اهانت به انتظاراتمان است.
* * *
هیچکس به اندازه شخصی که با او در رابطه هستیم نمیتواند ما را ناراحت و ناامید کند، زیرا ما به هیچکس به اندازه او امید نداریم.
* * *
فیلسوف فرانسوی، امیل آگوست چاغتیه (که با نام آلن شناخته میشود)، بهترین معلم نیمه اول قرن بیستم در فرانسه بوده است. او برای آرام کردن خود و شاگردانش هنگام رویارویی با اشخاص آزارنده، فرمولی ابداع کرده بود. او نوشته است: «هرگز نگویید که افراد شرور هستند. شما فقط باید دلیل رفتارهایشان را دریابید». منظور او این بود: در پی آن منبع رنج باشید که باعث میشود شخص به شیوههای مخوف رفتار کند. فکر آرامشبخش این است که تصور کنیم آنان در درون خویش از موضوعی رنج میبرند که ما نمیتوانیم ببینیم. بالغ بودن یعنی بیاموزیم که این نواحی درد و رنج را تصور کنیم، علیرغم اینکه شواهد چندان کافی در اختیار نداریم. شاید آنطوری به نظر نرسند که گویی به دلیل درد روانشناختی درونی است که عصبانی شدهاند: چهبسا سرخوش و خودشیفته به نظر بیایند. اما آن دلیل پنهان قطعاً وجود دارد؛ وگرنه آن شخص باعث آزردگی ما نمیشد.
* * *
آرامش در حضور دیگران به معنای بیتفاوتی سرد نیست، این است که بخواهیم نه خودشان و نه مسائل زندگیشان آرامش ما را به هم نزنند و برایمان مزاحمت ایجاد نکنند. مسئله این است که سطح آشفتگی و عصبانیت بالا، مانع این میشود که کارهایی را انجام دهیم که به نظرمان لازم و پسندیده است. عصبانیت و دلخوری زودهنگام رابطه ما را با دیگران به تباهی میکشاند.
* * *
آرامش داشتن به این معنا نیست که فکر کنیم وضعیت همیشه خوب، جالب و یا قابل پذیرش است. بلکه فقط به این معناست که میدانیم با جروبحث کردن و از کوره در رفتن به مشکلات وضعیت موجود میافزاییم و درعینحال به جایی نمیرسیم. این رویکرد دستکم به لحاظ نظری، خودش پیشرفتی جزئی است. اما وقتی به یاد خشمها و عصبانیتهای شدید خود میافتیم، میبینیم که این نکته خودش دستاوردی بزرگ و بسیار دلپذیر است.
* * *
پینوشت: کتاب آرامش نوشته آلن دو باتن را آقای محمد کریمی به فارسی ترجمه کرده و توسط انتشارات کتابسرای نیک منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | سکوت در عصر سروصدا نوشته ارلینگ کاگه