بالاخره مطالعه کتاب حجیم قوانین طبیعت انسان را تمام کردم. کتابی ۶۵۶ صفحهای که باید بهمرور و با صبر و حوصله خوانده شود و همانطور که از عنوانش برمیآید دربردارنده قوانین طبیعت انسان است. کتابی که در آن به منشأ و ریشه رفتارها، انگیزهها، روحیات و درونیات انسانها پرداخته شده. بهطوریکه با تسلط بر این موارد هم میتوان به میزان زیادی از خودشناسی دست یافت و هم اینکه روابط اجتماعی خود را بهتر مدیریت کرده و آنها را تا حدی بهبود بخشید.
رابرت گرین برای نوشتن این کتاب از علوم مختلف از روانشناسی گرفته تا فلسفه و علوم اجتماعی و علوم رفتاری بهره گرفته و با روایت کردن داستانهایی از قهرمانان و افراد تأثیرگذار مختلف تاریخی تلاش کرده تا مفاهیم را به شکلی ملموس به مخاطب انتقال دهد.
کتاب شامل هجده فصل است. عناوین فصلها عبارتاند از:
فصل اول: بر خود هیجانی چیره شوید
فصل دم: خودستایی را به همدلی تبدیل کنید
فصل سوم: در پس نقاب مردم را ببینید
فصل چهارم: قدرت شخصیت افراد را تعیین کنید
فصل پنجم: یک خواستنی گریزپا باشید
فصل ششم: چشماندازتان را وسعت بخشید
فصل هفتم: با تأیید باورهایی که دیگران نسبت به خودشان دارند، مقاومت آنها را کاهش دهید
فصل هشتم: تغییر شرایط از طریق تغییر نگرش
فصل نهم: با نیمه تاریک خود مواجه شوید
فصل دهم: مراقب خود شکننده باشید
فصل یازدهم: محدودیتهایتان را بشناسید
فصل دوازدهم: با مردانگی یا زنانگی درون خویش ارتباطی دوباره برقرار کنید
فصل سیزدهم: با هدف پیش بروید
فصل چهاردهم: در برابر کشش نزولی گروه مقاومت کنید
فصل پانزدهم: کاری کنید خودشان پیروی از شما را انتخاب کنند
فصل شانزدهم: دشمنی پشت چهره دوستانه را ببینید
فصل هفدهم: لحظه تاریخی را بقاپید
فصل هجدهم: به فناپذیری مشترک بیندیشید
هرکدام از فصلها به یک موضوع مشخص از طبیعت انسانی اختصاص داده شده. هر فصل با یک توضیح کوتاه در مورد موضوع آن فصل شروع میشود و بعد داستانی از زندگی یکی از شخصیتهای مهم و موفق تاریخی در رابطه با آن طبیعت خاص انسانی روایت میشود. بعد در بخشی با عنوان کلیدهای طبیعت انسان، به اصول و روشهای مواجهه و مقابله با رفتارها و رویکردهای مختلف انسانی مرتبط با این موضوع پرداخته میشود و گامهایی برای غلبه بر موانع و مشکلات مرتبط پیشنهاد میگردد.
به نظرم کتاب قوانین طبیعت کتابی است که باید با سرعتی پایین و به دفعات مطالعه شود تا موضوعات و مفاهیم مطرح شده در آن بهخوبی آموخته و درونی شوند.
بخشهایی از کتاب قوانین طبیعت انسان
در کل مردم به دو دسته برونگرا و درونگرا تقسیم میشوند و این نقش زیادی در شخصیت آنها دارد. معمولاً معیارهای بیرونی بر افراد برونگرا حاکم است. سؤالی که این افراد اغلب از خود میپرسند این است که دیگران نسبت به من چه فکر میکنند. آنها تمایل دارند همان چیزی را دوست داشته باشند که دیگران دوست دارند و عقاید آنها بر اساس عقاید گروهی است که به آن تعلق خاطر دارند. آنها نسبت به پیشنهادها و ایدههای جدید پذیرا هستند، اما به شرطی که این ایده جدید مورد تأیید فرهنگ یا افراد صاحبنامی باشد که آنها قبولشان دارند. برونگراها به چیزهای بیرونی مانند لباس مناسب، غذای خوب و خوشگذرانی با دیگران اهمیت میدهند. آنها همیشه در جستجوی احساسات جدیدند و حس شهودی خوبی برای بو کشیدن پدیدههای نوین دارند. آنها نه تنها با سروصدا و جنجال راحتاند، بلکه فعالانه به دنبال این شرایطاند. اگر افرادی جسور باشند عاشق حادثهجوییهای فیزیکی هستند. اگر چندان جسور نباشند، در پی لذتهای خوشایندند. در هر صورت آنها شیفته جلب توجهاند.
درونگراها حساسترند و بهراحتی از فعالیتهای بیرونی خسته میشوند. آنها ترجیح میدهند انرژی و زمان خود را در تنهایی یا در نهایت با یک یا دو نفر از دوستان صمیمی سپری کنند. برخلاف برونگراها که خود را علاقهمند به عقاید جمعی و دادههای مورد تأیید بزرگان برجسته نشان میدهند، درونگراها به عقاید و احساسات خود اهمیت میدهند. آنها عاشق نظریهپردازی هستند و به ایدههای منحصر به خودشان دست مییابند. اگر چیزی را تولید کنند، تمایلی به تبلیغ آن ندارند و این کار را جذاب نمیدانند. آنها میگویند عطر آن است که خود ببوید. آنها دوست دارند بخشی از زندگی خود را از دیگران مخفی نگه دارند و همیشه رازهایی داشته باشند. عقاید آنها از آنچه دیگران میاندیشند، نشئت نمیگیرد، بلکه خود از معیارهای درونی متولد میشود، دستکم این چیزی است که خودشان میگویند. هر چه جمعیت پیرامون آنها بیشتر شود، بیشتر احساس تنهایی و گمشدگی میکنند. همچنین در قیاس با میانگین، برونگراها افرادی مضطرب و بدبیناند. ممکن است افرادی بیدستوپا و غیرقابلاعتماد به نظر آیند که از توجه دیگران خوششان نمیآید. جسارت آنها را میتوان از روی ایدههای جدید و نوآوریهای آنها تشخیص داد.
* * *
مردم همواره شهرت و توجه میخواهند و آن را راهی برای احساس بزرگی و مهم بودن میدانند. آنها به تعداد افرادی که برایشان سوت و کف میزنند و هورا میکشند، تکیه میکنند، به اندازه ارتشی که رهبری آن را برعهده دارند و جمعیت درباریانی که به آنها خدمت میکنند، وابستهاند. اما این حس هدفمندی اشتباه به شدت در رسانهها گسترده و آزادانه نشان داده میشود. اکنون تقریباً همه ما خواهان آنیم که میزان توجهی را دریافت کنیم که حتی شاهان و فاتحان گذشته در رؤیا داشتند. تصویری که از خودمان داریم و عزتنفس ما به توجهی وابسته است که هر روز دریافت میکنیم. در رسانههای اجتماعی، بیداد میکنیم تا شاید نگاه بیشتری به ما دوخته شود. این تلاشی خستهکننده است و هر بار ما را بیشتر از خودمان دور میکند. هر لحظه که این توجه کم میشود، دردی از درون ما را میخورد: چرا این توجه را از دست دادم؟ چه کسی جریان توجهی را که به سمت من میآمد، کم کرده است؟
* * *
همه ما در معرض تأثیر گروه قرار داریم. آنچه ما را بیشتر به دام میاندازد، ناامنیهایمان است. هرچه خودارزشمندی کمتری به عنوان یک فرد داشته باشیم، بیشتر به طور ناخودآگاه با روحیه گروه همسو میشویم. ما با نشان دادن سازگاری و به دست آوردن تأیید ظاهری اعضای گروه ناامنیهایمان را از خودمان و دیگران پنهان میکنیم. اما این تأیید گذراست؛ ناامنیهایمان به ما دهنکجی میکنند و همواره باید برای حفظ اعتبارمان توجه دیگران را جلب کنیم. هدف شما باید این باشد که عزت نفستان را بالا ببرید تا تأثیرپذیری کاهش یابد. اگر نسبت به آنچه شما را منحصربهفرد میکند یعنی سلایق، ارزشها و تجربه خودتان اعتماد داشته باشید، راحتتر در مقابل تأثیر گروه مقاومت خواهید کرد. علاوه بر این، با تکیه بر تلاش و دستاوردها برای حفظ خودباوری، دیگر نیازی ندارید برای گرفتن توجه و تأیید به گروه بچسبید.
* * *
پینوشت: کتاب قوانین طبیعت انسان نوشته رابرت گرین را خانم فاطمه باغستانی به شکلی خوب و روان به فارسی ترجمه و انتشارات نسل نو اندیش را منتشر کرده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | چطور زندگی کنیم اثر سارا بیکول
سلام کتاب قوانین طبیعت انسان ، از انتشارات نسل نو اندیش ،، رقیبی در ترجمه از انتشارات نشر نوین بنام قوانین سرشت انسان داره که ترجمه آرسام هورداد هست و ۷۹۰ صفحه هست.لطفا اگر میشه عنوان کنید کدام ترجمه بهتر می باشد؟؟
سلام، متاسفانه من نسخه نشر نوین رو مطالعه نکردهام.