معرفی کتاب | ذهن و همه چیز نوشته مقصود فراستخواه

ذهن و همه چیز نوشته مقصود فراستخواه

ذهن و همه چیز با عنوان دوم طرح‌واره‌هایی برای زیستن نوشته مقصود فراستخواه کتابی هست در باب ذهن و جایگاهی که در زندگی، شقاوت یا سعادت ما دارد. دکتر مقصود فراستخواه در این کتاب کوشیده نگاه علمی و فلسفی به ذهن را با یکدیگر همراه ساخته و نقش خطیر افکار ما را در ساختن یک زندگی آگاهانه و سعادتمندانه تبیین کند.

کتاب شامل پنج فصل است که در هرکدام از آن‌ها به جنبه‌ای از کارکرد ذهن و نقش آن در زندگی آدمی پرداخته شده:

فصل اول با عنوان ذهن و همه چیز بیانگر این موضوع است که ما به میزان زیادی در قبال کارکرد ذهن خودمان مخیریم و مسئولیت شخصی بالایی در قبال آن داریم. در واقع به‌زیستی و نیک‌بودی امری فاعلی و سابجکتیو است و عملکرد ذهنی خصوصی‌ترین و مهم‌ترین دارایی ما در این عالم است.

در فصل دوم با عنوان ذهن و مغز، بیشتر به فیزیولوژی مغز انسان و ساختار هوش هیجانی پرداخته شده و نویسنده تلاش کرده تا مبانی علوم مغز و اعصاب را به شکلی ساده برای مخاطب تبیین کند. نویسنده در ادامه این فصل به اقتصاد شگفت‌انگیز مولکولی در مغز اشاره می‌کند که عقلانیت ما از این اقتصاد مایه می‌گیرد. همچنین از نظر علمی و پژوهش‌های صورت گرفته به دو خاصیت شکل‌پذیری و زایشی بودن مغز انسان هم گریزی زده شده و قابلیت‌های حاصل از این خاصیت‌ها تشریح گردیده است.

در فصل سوم با عنوان ذهن و جامعه به جنبه جامعه‌شناختی ذهن پرداخته شده و تأثیرات متقابل بین ذهن و جامعه تشریح گردیده است. نویسنده در این فصل بر آن است خواننده را متقاعد کند که ذهن به‌صورت اجتماعی شکل می‌گیرد، اما به‌طور متقابل جامعه نیز از تبادلات معنایی اذهان ما تأثیر گرفته و ساخته می‌شود. هرچند ذهن بازتابی از وضع جامعه و فرهنگ زمانه است اما به مدد عملکردهای عالی ذهن خویش و خلاقیت‌های مغزی، با سرشارسازی حیات ذهنی خویش و از طریق معنابخشی دوباره و مکررمان به تجربه‌های هرچند دردناک و پرتنش زندگی، می‌توانیم علیه بی‌خردی زمانه و ناکرداری و پوچی این دنیا اقامه دعوی کنیم.

در فصل چهارم با عنوان تاریخ ذهن، به روند و فرایند رشد ذهنی انسان در طول تاریخ پرداخته شده و این سیر تکاملی از ذهن دوران دوجایگاهی شروع و در حال گذار از ذهن برون‌بنیاد به ذهن خودبنیاد، دچار تنش‌های تازه‌ای شده است.

در نهایت نتیجه‌گیری اصلی کتاب در فصل پنجم با عنوان ذهن و طرح‌های زندگی انجام می‌گیرد. فصلی که در آن نویسنده از طرح‌واره‌های مختلف زندگی همچون طرح لذت، طرح سود، طرح هنجار، طرح آگاهی، طرح معنوی، طرح کیستی و طرح اخلاقی نام می‌برد. طرح‌هایی که هیچ‌کدام به‌تنهایی نمی‌توانند برای فلسفه زیست آدمی کافی باشند. بلکه هرکدام از این طرح‌واره‌های صرفاً بیان‌کننده بخشی از کنش‌ها، رفتارها و تمایلات ما انسان‌هاست.

مقصود فراستخواه در ادامه فصل پنجم چهار طرح‌واره لذت، سود، کیستی و معنویت را تشریح می‌کند.

به نظرم نقطه قوت بزرگی که این کتاب دارد، این است که زبان مبدأ و مقصد آن یکسان است و نویسنده تسلط بسیاری بر زبان و ادب فارسی دارد. این موضوع باعث شده علاوه بر روان و اصیل بودن متن کتاب و استفاده از جمله‌بندی‌ها و واژگان کاملاً مناسب و به‌جا، خواننده بتواند به‌خوبی با موضوع ارتباط برقرار کرده و از نثر شیوای آن لذت ببرد.

در ادامه، بخش‌هایی از کتاب را برایتان نقل می‌کنم:

 

ذهن آدمی سیال، پویا و تجدیدشونده است. ذهن موجودی روان است و می‌تواند پی‌در‌پی با هر تفهم و توجه جدید و با هر التفات نوپدید دوباره شروع شود و خود را تازه کند.

 

رهایی از وضع فرتوت ذهنی و بیدار شدن ظرفیت آغاز در ما به حالتی منوط است که از آن به «سرشاری ذهنی» یا «ذهن‌آگاهی» تعبیر می‌شود؛ یعنی خود را دریابیم که موجودی در لحظه حال و واجد حالات ذهنی و خودتعیین‌کننده‌ایم و احساسات و آگاهی‌های لحظه حال خویش را قدری راحت بگذاریم تا جاری شوند؛ بدون واکنش‌های سریع ناشی از شرطی شدن‌ها و عادت‌ها و قالب‌هایی که از بیرون بر ما تحمیل می‌شوند. نگذاریم آموخته‌های اجتماعی ناخودآگاه و بازتاب‌های رسانه‌ای و محیطی حس حضور ما را در نقد لحظه‌هایمان لگدکوب کنند.

 

برای اینکه دنیا و شرایطمان را، چه در مقیاس زندگی فردی و چه در زیست اجتماعی، تغییر بدهیم نخست باید از طرز نگاه خویش آغاز کنیم، نگاهی که به خودمان و به دیگران و به امور واقع و حتی مشکلات و مسائلمان داریم.

 

یافته‌های علوم شناختی، زیست‌شناسی، عصب‌شناسی، فلسفه ذهن و روان‌شناسی نشان می‌دهند که شخصیت و رفتار ما از ذهنمان نشئت می‌گیرند. ذهن همان چیزی است که حتی وقتی می‌خوابیم بیدار است.

 

توسعه اجتماع بشری بدون توسعه ذهن‌ها و جان‌های ما ممکن نیست.

 

زندگی ما تا حد زیادی تحت تأثیر ادراکی است که درباره خود داریم (خودپنداره). هر چه ذهن ما خلاق باشد و قدرت انتزاع آن توسعه یابد، آدمی می‌تواند تصور بهتری از خود در ذهن پرورش بدهد و نیروی آزادشده از این «خودانگاره» را رها سازد و به زندگی خویش روانه کند.

 

بدن ما نه‌تنها تحت تأثیر چیزی است که ذهنمان جدا باور دارد، بلکه حتی تحت تأثیر چیزی هم هست که ذهن عجالتاً به آن قائل است.

 

… نیک‌بودی ما در نهایت امری سابجکتیو و فاعلی است.

عوامل پیش‌برنده بیرون‌ذهنی می‌توانند شرایط به‌زیستی ما را تسهیل کنند، همان‌طور که عوامل بازدارنده‌ای در بیرون ذهن مانع خوشبختی ما می‌شوند، اما همه این‌ها با قیدی بسیار تعیین‌کننده همراه‌اند و آن «کارکرد ذهن» ماست. عوامل بیرون‌ذهنی، چه مثبت چه منفی، برحسب وضع ذهن ماست که عمل می‌کنند. بسته به ترکیب حالات ذهن ماست که تأثیر عوامل بیرونی کم یا زیاد و حتی مثبت یا منفی می‌شود. ذهن مثل یک فیلتر و مثل یک متغیر نیرومند تعدیل‌کننده عمل می‌کند.

 

پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد که بسیاری از اختلالات عاطفی و اجتماعی در رفتار بشر از طریق مراقبت‌های مغزی و حفظ سلامت بیولوژیک و فیزیولوژیک مغز قابل پیش‌گیری یا حتی درمان است.

 

ذهن انسانی نه در خلأ، بلکه در زمینه تاریخی و اجتماعی شکل می‌گیرد و تحول می‌یابد. کارکردهای مختلف مغز و شبکه عصبی متأثر از فرهنگ جامعه و زمانه و زمینه است. ذهن منطق بدنی، منطق روان‌شناختی و هم‌زمان منطق جامعه‌شناختی دارد. برحسب بافتارهای مختلف اجتماعی و محیط‌های نهادی و ساختاری در جوامع مختلف ذهنیت افراد و گروه‌های اجتماعی تفاوت دارد.

 

اگر روزی مشکل بشر این بود که قدرت انتخاب نداشت، امروز که آزادی انتخاب هست این بار خود انتخاب مسئله و سخت پرابهام شده است. مسیرهای زندگی یکی دو تا نیست. نقشه‌های زندگی متعدد و متعارض و رقیب هم و حریف هم‌اند.

 

ذهن با تنانگی سرشته شده است، بدن‌مند است و از جامعه و فرهنگ نیز گران‌بار است.

 

در جهان منابعی برای انسان هست و محدودیت‌ها و معرض‌هایی؛ اما جای پای نهایی، حتی برای بهره گرفتن از منابع بیرونی، در درون ماست: ذهن بی‌پایان. در ذهن ما ظرفیت آغاز هست به شرط آنکه بر فرسایش وجودی خویش فائق آییم. ذهن‌آگاهی و خودسرشارسازی مرکزی‌ترین تصمیم وجودی انسان است؛ خود را دریاب که موجودی در لحظه حال و واجد حالات خودتعیین‌کننده و از نو آغازشونده هستی. با این شوق بودن در لحظه و حس حضور زلال است که می‌توانیم در خود مرتباً تولید هیجان و آگاهی و عزیمت و امید و صلاحیت‌مندی و اعتماد و کفایت بکنیم و مجموعیت یابیم و حیطه امکان‌های خود را وسعت بخشیم.

 

انسان در نهایت تنهاست. ما موجودی اجتماعی هستیم. با دیگران زندگی می‌کنیم، هم‌کنشی، هم‌آموزی و هم‌افزایی می‌کنیم. نهادها و نظام‌های اجتماعی به ما صدمه می‌زنند یا مدد می‌رسانند اما در تحلیل نهایی، همه چیز موکول به خود ماست. تا حد زیادی مسئولیت زندگی ما با خود ماست. هیچ‌کس تا پایان بار امانت ما را بر دوش نمی‌کشد. هر آنچه از دیگری و جامعه قرار است به ما برسد به وساطت ذهن ماست. هر بار خودمان هستیم که باید تصمیم بگیریم. به ویژه آن‌گاه که شرایط عینی بیرونی متلاطم‌اند. در چنین هنگامه‌ای، نقش ذهن‌آگاهی ما اهمیت تعیین‌کننده خود را بیشتر نشان می‌دهد. توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و زیست‌محیطی در بیرون ما بسیار تعیین‌کننده است، اما سهم ما و حظ ما از آن به مقدار توسعه شخصی خودمان تعدیل و تعیین می‌شود. برای توسعه شخصی خویش به طرحی برای زیستن نیاز داریم که آن نیز به عملکردهای عالی مغز ما منوط است.

 

پی‌نوشت: کتاب ذهن و همه چیز در قالب ۲۹۶ صفحه و توسط نشر کرگدن به چاپ رسیده است.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | شش کلاه تفکر نوشته ادوارد دوبونو

معرفی کتاب | واقع نگری نوشته هنس روسلینگ، اولا و آنا روسلینگ

معرفی کتاب | آداب روزانه نوشته میسن کاری

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

4 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *