دوپامین نوعی ماده شیمیایی و پیامرسان عصبی است که نقشی بسیار فراتر از حد انتظار در تصمیمات، اقدامات و مسیری که در زندگی میپیماییم، دارد. کار اصلی و مهم این هورمون انگیزه دادن به انسان برای بقا و تولید مثل بوده اما در حال حاضر تأثیری بسیار مهم و تعیینکننده در روابط عاطفی، جنسی، خلاقیت، یادگیری، اعتیاد، موفقیت، شکست و … دارد. دانیل. ز. لیبرمن و مایکل. ای. لانگ در کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز تلاش کردهاند مکانیزم عملکرد این ماده شیمیایی را در مغز و همچنین نحوه تأثیرگذاری آن را در جنبههای مختلف زندگی با زبانی ساده و جذاب توضیح دهند.
نویسندگان کتاب را در فصل اول با تأثیر دوپامین بر روابط عاشقانه و عاطفی شروع میکنند و بعد به سراغ نحوه نقشآفرینی دوپامین در اعتیاد میروند و بعد هم جایگاه این ماده شیمیایی را بر هدفگذاریها و تلاشهای افراد برای رسیدن به موفقیت مورد بررسی قرار میدهند. سپس در فصل چهارم به سراغ خلاقیت ذهنی میروند و بعد هم تأثیر دوپامین در سیاست را مورد ارزیابی قرار میدهند. در فصل شش نقش دوپامین در بقا و نابودی نسل انسان مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت در فصل هفت نحوه برقراری هارمونی میان سیستم دوپامین مغزی و سیستم اینجا و اکنون توضیح داده میشود.
خلاصه همه آنچه دانیل. ز. لیبرمن و مایکل. ای. لانگ تلاش کردهاند در کل این کتاب بگویند این است که:
مدارهای دوپامینی عامل انسان بودن ما هستند و به ما در میان سایر گونهها مقامی ممتاز و قدرتی برتر دادهاند. ما میتوانیم فکر کنیم و نقشه بکشیم. از قدرت تخیل برخورداریم. میتوانیم در مورد مفاهیم انتزاعی مانند حقیقت و عدالت و زیبایی بیندیشیم.
ما به کمک مدارهای دوپامینی همه مرزهای فضا و زمان را پشت سر میگذاریم و به لطف استعداد غلبه بر محیط میتوانیم در شرایط سخت و ناسازگار – حتی در فضای خارج – زمین زندگی کنیم. اما همین مدارها میتوانند ما را وارد مسیرهای تاریک و خطرناکی مانند اعتیاد و خیانت به همسر کنند و به بدبختی بکشانند.
اگر بخواهیم همچنان در میان موجودات روی زمین در موضع سروری باقی بمانیم باید قبول کنیم که مصیبت نیز بخشی از این موهبت است. وقتی دیگران دارند از معاشرت دوستان و اعضای خانواده لذت میبرند، حس عدم رضایت برخاسته از ترشح دوپامین ما را به کار کردن وادار میکند.
اما کسانی که در پی زندگی سعادتمندانهاند ناگزیرند وظیفه دیگری را نیز به انجام رسانند: رسیدن به هارمونی. آنها باید خود را از فریب تحریک دوپامینی مداوم و سلطه «تلاش برای کسب بیشتر» رها کنند. اگر بتوانیم فعالیت سیستمهای دوپامین و «اینجا و اکنون» را به نحو مناسبی ترکیب کنیم رسیدن به هارمونی امکانپذیر خواهد بود.
فقط تکیه بر دوپامین نمیتواند ضامن رسیدن به آیندهای دلخواه باشد. اگر ادراک حسی و تفکر انتزاعی در کنار هم قرار گیرند تواناییهای بالقوه مغز انسان آشکار میشود و زمانی که مغز با حداکثر قوای خود کار کند میتواند علاوه بر سعادت و رضایت و ثروت و دانش، ترکیبی غنی از تجربه حسی و ادراک عمیق به بار آورد و اینها در مجموع راه رسیدن به حالت متعادلترین از هستی را فراهم میکنند.
معتقدم مطالعه این کتاب میتواند برای هر کسی با هر علاقه و تخصصی، مفید واقع شود و در نهایت گامی مهم در شناخت تمایلات خود و همچنین شناخت نحوه عملکرد مغز در موقعیتهای مختلف باشد که همگی میتوانند منجر به انتخابهای و تصمیمات بهتر در جهت دستیابی به موفقیت شوند.
بخشهایی از کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز
برای یک ارگانیسم زیستی مهمترین هدف زنده ماندن است. لذا سیستم دوپامین پیوسته در فکر زنده نگه داشتن ماست. این سیستم موجود زنده را به جستجوی غذا، سرپناه، جفت و سایر منابعی وادار میکند که امکان تکثیر و تولد به او میدهند. وقتی این سیستم چیزی را که ارزش بالقوه دارد پیدا میکند به موجود زنده پیام میدهد حواست را جمع کن. بیدار باش. این خیلی اهمیت دارد. این پیام اغلب با حس آرزو و محتوای هیجانی همراه است. خواستن ناشی از فعال شدن این سیستم انتخاب فرد نیست، بلکه واکنش او در برابر مسائلی است که با آنها روبرو میشود.
* * *
دوپامین میانه خوبی با وجدان ندارد. حتی برعکس، دوپامین سرچشمه مکر و فریب به منظور تحقق آرزوست. وقتی سیستم دوپامین فعال شود، احساس گناه که مربوط به «اینجا و اکنون» است سرکوب میشود. سیستم دوپامین از طرفی فرد را به تلاش شرافتمندانه و از طرف دیگر او را به انجام مکر و فریب یا حتی خشونت برای رسیدن به آرزوها وادار میکند.
دوپامین دنبال کسب فزونی است و با اصول اخلاقی کاری ندارد و برای رسیدن به هدف از مکر و فریب و قدرت استفاده میکند.
* * *
به زبان عام «مهم» بودن چیزی به معنی ارتباط داشتن آن با ترشح دوپامین است. دوپامین جدا از خواص دیگری که دارد نوعی سیستم هشدار در برابر چیزهایی است که به بقای ما کمک میکنند. وقتی چیزی که وجودش برای بقای ما مهم باشد برابر ما ظاهر شود، نیازی نیست به آن فکر کنیم. دوپامین ما را وادار میکند به طرف آن جلب شویم. مهم نیست که به آن چیز علاقه داشته باشیم یا در آن لحظه بدان احتیاج داشته باشیم یا نه. دوپامین به این چیزها اهمیت نمیدهد. دوپامین مثل پیرزنی است که مدام دستمال توالت میخرد. چنین پیرزنی حتی اگر هزار لوله دستمال توالت در منزلش داشته باشد باز هم به خرید آن ادامه میدهد. دوپامین هم سیریناپذیر است. اما به جای خرید دستمال کاغذی ما را به تملک و گردآوری چیزهایی وامیدارد که برای بقای ما مفیدند.
* * *
دوپامین به انسان قدرت آفرینش و تفکر درباره مسائل غیرواقعی و مربوط کردن چیزهای به ظاهر نامربوط را میدهد. دوپامین انسان را قادر به ساخت مدلهایی از جهان میکند که فراتر از حدود فیزیکی آن است. دوپامین به انسان امکان میدهد از مرزهای تأثیرات حسی فراتر رود و به معانی نهفته در تجربههای شخصی پی برد. دوپامین مانند کودکی است که با مکعبهای پلاستیکی برجی میسازد و آن را با ضربهای به هم میریزد و مدلهایی را که خود ساخته خراب میکند تا بتوانیم در مسائل و پدیدههای آشنا مفاهیم جدیدی کشف کنیم.
* * *
پینوشت: من کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز نوشته دانیل. ز. لیبرمن و مایکل. ای. لانگ را با ترجمه دکتر محمداسماعیل فلزی خواندم که توسط انتشارات مازیار منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ نوشته دنیل کانمن