کتاب چگونه کمالگرا نباشیم اثر دیگری است از نویسنده کتابِ پرفروشِ عادتهای اتمی یا همان خرده عادتها. استفان گایز در این کتاب از مسیری گفته که خودش برای غلبه بر کمالگرایی طی کرده. ماجرا از آنجایی شروع شد که استفان در رسیدن به هدف اصلی خود که انجام ۵۰ حرکت شنا روی زمین بود، شکست خورد و برای غلبه بر این شکست تصمیم گرفت به جای انتخاب یک هدف خیلی بزرگ آن را به اهداف کوچکتر تقسیم کند تا بتواند به موفقیت برسد.
او برای این کار به جای چیدن کلی مقدمات غیرلازم همچون پوشیدن لباس ورزشی و رفتن به باشگاه و … تصمیم گرفت در همان اتاق خوابش شروع به تمرین حرکت شنا کند. بدون هیچ پیشنیازی و صرفاً به تعدادی محدود. با استمرار در انجام این کار و ترجیح معمولی بودن بهجای بهترین بودن، توانست به هدف اصلی خود دست یابد.
او در این کتاب تلاش میکند تا مخاطبان خود را متقاعد کند که معمولی بودن خیلی بهتر از در حد کمال بودن هست و همین یک رویکرد میتواند باعث دستیابی به موفقیتهای بزرگ در زندگی شود؛ موفقیتهایی که شاید با هدف گرفتن حد کمال قابل دستیابی نباشند.
استفان گایز در پیشگفتار کتاب، کمالگرایی را این طور تعریف میکند:
وضعیتی که فرد هر چیزی بهجز نهایت کمال آن را، غیرقابلقبول تلقی میکند.
و معتقد است:
حد کمال هم بد نیست، طبق تعریفی که از آن در ذهن داریم، بیعیب و نقص بودن را میرساند، اما این کمالگرایی است که مشکلساز میشود. کمالگرایی شما را وادار میکند در خانه بمانید، مانع از آن میشود که از فرصتها استفاده کنید؛ و انجام پروژههایتان را به تأخیر میاندازد، باعث میشود فکر کنید زندگیتان از آنچه در واقعیت هست، بدتر است؛ نمیگذارد خودتان باشید؛ به شما استرس میدهد؛ آنچه خوب است را در نظرتان بد جلوه میدهد؛ و سیر طبیعی انجام کارها را تکذیب میکند.
او در ادامه کتاب را در ده بخش تألیف کرده است. در بخش اول به تعریف کمالگرایی و در بخش دو به کاوش در درون ذهن یک کمالگرا میپردازد.
بخش سوم مربوط میشود به معایب کمالگرایی و مزایای معمولگرایی. بخش چهار هم اختصاص به طرز فکر یک معمولگرا دارد.
استفان گایز در بخشهای ۵ تا ۹، پنج زیرمجموعه کمالگرایی همچون انتظارات غیرواقعی، نشخوار ذهنی، نیاز به تأیید شدن، نگرانی از ارتکاب اشتباه و تردید در مورد انجام کارها را مورد بررسی قرار داده و راهکارهایی برای غلبه بر آنها ارائه کرده است.
در نهایت در فصل ده تمامی راهکارهای گفتهشده در فصلهای قبلی، جمعبندی و روشهایی در قالب خرده عادتها پیشنهاد میشود.
بخشهای برگزیده از کتاب چگونه کمالگرا نباشیم
ناامنی و خودکمبینی شما را نسبت به اشتباهاتتان فوقالعاده حساس میکند. این فکر که «اگر حواست را جمع کنی، اشتباه نمیکنی» حس امنیت غلطی را به شما القا میکند. تنها حس امنیت واقعی زمانی به سراغتان میآید که خود را همانطور که در واقعیت هستید شناخته و بپذیرید.
کمالگرایی همچون یک سپر ۲۰ تنی است که دور تا دور خود میگیریم به امید آنکه ما را از آسیب محفوظ نگه میدارد، اما در حقیقت تنها کاری که این سپر میکند این است که نمیگذارد دیده شویم. او میگوید: «اگر دیده نشوی، از خجالتزدگی هم محفوظ خواهی ماند.»
کمالگرایی یک مشکل است زیرا حد کمال را کف خواستههایتان قرار میدهد.
افرادی که توانستهاند با موفقیت زندگیشان را تغییر دهند، دریافتهاند که وقتی شروع به انجام کاری میکنند، احساسات، خود روانه میشوند. هرگز فراموش نکنید که: اگر با انجام کاری بتوانید احساستان را تغییر دهید بسیار آسانتر است تا اینکه با تلاش به فکر کردن و سعی بر داشتن احساسی متفاوت، بخواهید کارهایتان را تغییر دهید.
معمولگرایی همان آزادی است زیرا حالت طبیعی ماست. همانطور که متولد شدهایم. کمالگرایی، سازهای مصنوعی است که محدود میکند، سخت میکند و رفتار را به استانداردی غیرمنطقی تبدیل میکند.
اگر میخواهید بیشتر دوستتان بدارند، سعی نکنید که بی عیب و نقص به نظر برسید. در مقابل ضعفهایتان، راحت باشید و جبهه نگیرید. به همین سادگی است: معمولی بودن (در حد کمال نبودن)، باعث میشود مردم بیشتر دوستتان داشته باشند.
ایدهای که پشت معمولگرایی قرار گرفته، این است که زیاد به شرایط و نتایج اهمیت ندهید و بیشتر به این اهمیت دهید که در حال حاضر برای آنکه با هویت خود و زندگی خود به جلو حرکت کنید، چه میتوانید انجام دهید.
وقتی اهمیتی به تأیید دیگران نمیدهید، آزادید که خودتان باشید و کارهایی انجام دهید که قبل از آن حتی به ذهنتان هم خطور نمیکرد.
پینوشت: کتاب چگونه کمالگرا نباشیم اثر استفان گایز توسط خانم نرگس محمدی به فارسی ترجمه شده و نشر شمشاد آن را منتشر کرده است.
لینک مشاهده شناسنامه کتاب چگونه کمالگرا نباشیم در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | موهبت کامل نبودن اثر برنه براون