دو رساله عیش پیری و راز دوستی از جمله آثار سیسرون، خطیب و سیاستمدار نامدار رومی هستند. او در این دو مقاله تلاش کرده تا آموختهها و تجربیات خویش در باب دو موضوع پیری و دوستی را به بهترین شکل ممکن عرضه کند.
سیسرون متولد سال ۱۰۶ قبل از میلاد است که در سال ۴۳ قبل از میلاد درگذشت. او در دوران ۶۳ ساله عمر خویش ضمن سرودن شعر، به آموختن فنون نظامی هم پرداخت و از هفدهسالگی در جنگها شرکت کرد. او به مدت دو سال به سیاحت در مشرق زمین مشغول بود و فلسفه و علوم ادبی را از فضلای مشهور زمان خود فراگرفت.
سیسرون کتابهای بسیاری در معانی و بیان و فلسفه و اجتماعیات تألیف کرده که غالباً ملهم از متفکران یونانیاند و از سرمایههای بزرگ ادبی جهان به شمار میروند.
او رساله پیری را در آستانه ۶۲ سالگی و در میانه مصائب و بدبختیهای مختلف زندگی ازجمله شکست در عرصه سیاسی و از دست دادن دخترش در عرصه زندگی شخصی نوشته است.
رساله اول اینطور آغاز میشود که دو نفر به نامهای سیپیون و للیوس که حدوداً سیساله هستند، از نشاط و سرزندگی کاتن که در آن زمان ظاهراً ۸۴ ساله بوده، از سیسرون سؤالاتی میکنند و او پاسخ میدهد.
رساله دوم هم با موضوع دوستی اینطور شروع میشود که فانیوس و سولا، دو داماد للیوس که به دانش و خرد مشهورند، پس از مرگ سیپیون آفریقایی، که رفیق صمیمی للیوس بوده، با پدرزن خود در خصوص دوستی گفتوشنودی داشتهاند و این رساله حکایت آن گفتوشنود است.
کتاب دربردارنده توصیهها و نکات و حکمتهای ارزشمندی در باب موضوعات اشارهشده است که باعث میشود مطالعه آن باوجود حجم کم بسیار لذتبخش و آموزنده باشد.
بخشهایی از کتاب عیش پیری و راز دوستی
باید هم عاقل بود و هم نادار نبود تا بتوان در کهولت به خوشی زیست، وگرنه باوجود تهیدستی، هیچ عاقلی بار پیری را بهراحتی نمیبرد و در صورت بیعقلی نیز باوجود همه ثروت جهان، بار کهولت بر دوش نادان طاقتفرساست.
* * *
حصار پیری، در حقیقت، آن دانشی است که اندوختهایم و تقوا و پرهیزی است که به دست آوردهایم. در چنین حصاری میتوان پیری را به خوشدلی به سر آورد، زیرا این اسباب سعادت و خرسندی زایلشدنی نیست، بهاضافه در پیری یاد نیکیهایی که کردهایم، مایه بسی نشاط و خرمی خواهد بود.
* * *
زندگی ساده و آرامی که به دانشاندوزی و اشتغالات ذهنی بگذرد نیز به پیری آسوده و شیرینی میرسد.
* * *
باید از قوای خود هر اندازه که هست بهرهمند شد، ولی از حد توانایی خویش نباید تجاوز کرد. هر که این قاعده را به کار ببندد، از پیری باکی نخواهد داشت.
* * *
از فراغت پیری چه حالی خوشتر اگر به کسب علم و دانشمندی بگذرد.
* * *
راستی که خوشیهای زندگی کدام است؟ یا درست بگویم، جز رنج مگر چیزی هست؟ اگر هم لذتی باشد، یا بدان خو میگیریم و زود از آن بیزار میشویم یا آنقدر مختصر است که از دست به دهان نمیرسد.
* * *
نعمتهای این جهان، هر یک به کاری میآید: خواهشهای مادی را ثروت برمیآورد؛ قدرت و مقام موجب احترام و افتخار میشود؛ تندرستی، ما را از رنج و درد حفظ میکند؛ شهوترانی، تفریح و لذت میبخشد.
فقط دوستی است که میتواند جای هر یک از این نعمتها را بگیرد و حتی اگر دوستی نباشد، هیچیک از این نعمتها چنانکه باید، فرحبخش و لذتآور نخواهد بود.
* * *
اساس دوستی باید بر پایه اعتماد و علاقه خاطر استوار باشد و اعتماد و علاقه وقتی به دست میآید که دو روح پاک و دو خوی آسانگر، یکسان فکر کنند و همعقیده باشند. دو خلق ناسازگار و دو رأی مخالف، باهم نمیسازند و از یکدیگر در امان نیستند.
* * *
در دوستی باید کوچک شد و خود را با رفیق کمتر از خویش همطراز کرد. مردان بزرگ هرگز در دوستی برتری خود را از هیچ جهت ظاهر نمیسازند، بلکه دوستان و خویشاوندان را در بزرگی خود، سهیم و شریک میکنند و به آنان اعتبار و حیثیتی روزافزون میبخشند.
* * *
پینوشت: دو رساله عیش پیری و راز دوستی را آقای محمد حجازی به فارسی ترجمه کرده و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است.
لینک مشاهده شناسنامه کتاب دو رساله عیش پیری و راز دوستی در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | در باب عمر فانی اثر لوسییوس آنییوس سنکا