ما به‌عنوان انسان چرا نمی‌توانیم در مقابل وسوسه هایمان مقاومت کنیم؟

چرا مقاومت در مقابل وسوسه ها و غلبه بر آن‌ها گاهی برایمان بسیار دشوار و نشدنی می‌شود؟

ما انسان‌ها بنا بر انسان بودنمان دائماً در حال انتخاب هستیم و همواره بین دو گزینه احساس و منطق یکی را انتخاب می‌کنیم. گاه منطق بر احساس پیروز می‌شود و گاه احساس بر منطق غلبه می‌کند. ولی درنهایت همیشه وسوسه پیروی از احساس وجود دارد و ما اکثر اوقات در حال تلاش برای مقاومت در مقابل وسوسه‌های خودمان هستیم.

این تقابل‌های بین منطق و احساس می‌تواند، وسوسه خوردن غذای گران‌قیمت، خوردن غذای چرب و خوشمزه، خرید لباس گران، دقایقی بیشتر خوابیدن و دیر بیدار شدن، خرج بی‌حساب‌وکتاب کردن، تقلب در کارها، کم‌کاری و … باشد.

ما هرچقدر که این درگیری‌ها را تحمل کنیم و منطق را در مقابل احساس قرار دهیم، خستگی بیشتری در بخش منطقی و متفکر مغزمان احساس خواهیم کرد و درد بیشتری متحمل می‌شویم.

این درگیری‌ها برای ذهن و فکر ما مانند بلند کردن وزنه برای عضلاتمان هستند. هر تقابل دشواری، مانند بلند کردن یک وزنه سنگین است که باعث می‌شود به‌مرور ازنظر توان تحلیل برود و خستگی بر آن چیره شود.

با افزایش خستگی، مقاومت در برابر احساس رفته‌رفته دشوارتر خواهد شد و اگر این تقابل‌ها ادامه پیدا کنند، درنهایت احساس بر منطق پیروز شده و کل زحمات ما را به هدر خواهد داد.

آزمایش

طی آزمایشی به دو گروه از شرکت‌کنندگان دو عدد متفاوت را نشان دادند. آن‌ها ملزم بودند که این اعداد را یک بار نگاه کرده و به ذهن بسپارند و سپس مسیر بین دو اتاق را طی کنند تا به اتاق دیگری برسند.

اگر در اتاق دوم می‌توانستند عدد را درست بازگو کنند، جایزه‌ای به آنان تعلق می‌گرفت.

عدد گروه اول ۳۵ بود و عدد گروه دوم ۷۵۸۱۲۸۰.

شرکت‌کنندگان در حین عبور از راهرو برای رسیدن به اتاق دوم، دو نوع خوراکی خوشمزه را می‌دیدند که به آن‌ها اجازه داده می‌شد تا یکی از آن‌ها را برای خوردن انتخاب کنند.

دو نوع خوراکی شامل نوع اول کیک‌های شکلاتی و نوع دوم میوه‌ها می‌شدند.

بر اساس نتایج به‌دست‌آمده، افراد گروهی که عدد هفت‌رقمی را باید به خاطر می‌سپردند، با توجه به اینکه عقل و منطقشان با فشار زیادی مواجه بود، نتوانستند بر احساس و وسوسه خود غلبه کنند و خوراکی‌های چرب و مضر (کیک شکلاتی) بیشتری خوردند.

اما افراد گروهی که عدد دورقمی و آسان ۳۵ را باید به خاطر می‌سپردند، بهتر توانستند بر احساس و وسوسه غلبه کرده و درواقع بخش منطقی و عقلانی مغزشان کار خود را به‌درستی انجام داد و آن‌ها بیشتر میوه انتخاب کردند.

این نتایج نشان می‌دهد که وقتی توانایی منطقی ذهن ما درگیر است، سیستم احساسی لحظه‌ای قدرت بیشتری پیدا می‌کند و تأثیر بزرگ‌تری بر رفتار و تصمیمات ما می‌گذارد.

راه‌هایی برای مقاومت در برابر وسوسه

تقابل بین منطق و احساس زمانی خطرناک می‌شود که بخش منطقی مغز ما دچار فرسایش و خستگی می‌شود و این موضوع گاه باعث می‌شود در اواخر وقت روز که ما به اوج خستگی رسیده‌ایم، به ناگاه این مقاومت بشکند و ما با معده‌ای پر از غذاهای حجیم و پرچرب به رختخواب برویم.

یکی از راه‌حل‌های غلبه بر این مشکل، تشخیص موقعیت‌های وسوسه‌برانگیز در مواقع نامناسب و تلاش در جهت پرهیز از قرار گرفتن در آن موقعیت‌هاست.

برای مثال اگر گرسنگی شدیدی دارید و قرار است مقاومت کنید تا حد امکان برای خرید به سوپرمارکت یا رستوران مراجعه نکنید.

یا اگر درگیری ذهنی سختی داشته‌اید و خستگی زیادی احساس می‌کنید، خودتان را در موقعیت ایده‌آل برای تقلب و تخلف قرار ندهید و یا تصمیمات دشوار نگیرید.

اما شاید راه بهتر و آسان‌تر که زحمت کمتری هم به همراه دارد، ارفاق خودخواسته و ارادی به احساس و وسوسه خودتان است. به این معنی که اگر در جایی درگیری شدیدی بین منطق و احساستان به وجود می‌آید، در صورت امکان نیم‌نگاهی هم به احساستان داشته باشید و در شرایط سخت گاهی امتیازاتی به آن بدهید.

اگر این امتیازات و این ارفاق‌های کوچک در طول روز و به‌صورت آگاهانه، ارادی و کنترل‌شده صورت گیرند، به‌احتمال‌زیاد در انتهای روز کار راحت‌تری خواهید داشت و مجبور نخواهید شد با وجدانی ناراحت و اعصابی داغان به رختخواب بروید.

پس برای غلبه بهتر و بیشتر بر احساسات بهتر است که در همه موقعیت‌ها سرسختانه در مقابل آن نایستیم تا او هم در صورت غلبه بر منطق بیش‌ازحد ما را دچار مشکل نکند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را هم بخوانید:

هزینه فرصت هایی که از دست می‌دهیم

آیا باید بپذیریم که انسان جایزالخطاست ؟

اثر معکوسی که تخفیفها بر میزان رضایت ما دارند

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *