چالش و درگیری ذهنی و درونی در خصوص کنشها، واکنشها، رفتارها و گفتارهای دیگران در موقعیتها و جایگاههای مختلف، یکی از مشکلات و معضلات بسیاری از ماهاست. قضاوتی دائمی در خصوص اینکه موارد گفته شده چقدر درست و چقدر نادرست، چقدر منطقی و چقدر غیرمنطقی هستند.
افراد هرچقدر به ما نزدیکتر و دوستی ما با آنان صمیمیتر و عمیقتر باشد، این حساسیتها بیشتر میشود.
البته بسیاری از اوقات این نظر دادنها و این قضاوت کردنها صرفاً در درون ما و به شکلی ذهنی انجام میشود.
به نظرم این موضوع مشکلی فراگیر است که خودم قبلا با آن درگیر بودهام و شاید هنوز هم گاهی اوقات گرفتارش شوم.
شاید این روند و این مشکل برای بسیاری از افراد چندان جدی و مهم تلقی نشود ولی در عمل انرژی زیادی از ما میگیرد و تأثیر بزرگی بر توجه و تمرکزمان میگذارد.
پیرو فروچی در این خصوص میگوید:
اگر همه چیز را آن طور که هست بپذیریم چقدر زندگی راحت میشود. هماهنگ کردن دنیا با امیال و سلایق خودمان کار بیهودهای است. اینکه بکوشیم دیگران آن طور که ما میخواهیم و دوست داریم رفتار کنند، بیشتر باعث عصبانیتمان میشود. من هنر پذیرش واقعیت را دوباره کشف کردم.
و در جایی دیگری مینویسد:
ما با دیگران طوری رفتار میکنیم که انگار آنها تعهد دادهاند که در مقابل ما جور خاصی رفتار کنند. آنها مسئول محقق کردن خواست ما نیستند و اصلاً مجبور نیستند آنطور که ما میخواهیم عمل کنند. ما الگوهایمان برای چگونه بودن آنها را از خودمان درآوردهایم. چرا باید از دیگران بخواهیم خودشان را به خواست ما محدود کنند؟ و چه حقی داریم که اگر این کار را نکنند، آنها را پای میز محاکمه بکشانیم؟
با توجه به گفتههای پیرو فروچی، به نظر میرسد پذیرش واقعیت و سلایق و انتخابهای متفاوت دیگران نه تنها مایه آسایش و آرامش ما بلکه جزو الزامات رفتاری هر فردی است و اگر جز این عمل کنیم هم در زندگی شخصی و هم در روابطمان با دیگران دچار مشکلات متعدد خواهیم شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را بخوانید: