معرفی کتاب | نیمه تاریک وجود نوشته دبی فورد

معرفی کتاب | نیمه تاریک وجود نوشته دبی فورد

دبی فورد نویسنده، مدرس و سخنران آمریکایی بود که با معروف‌ترین و تأثیرگذارترین اثر خود به نام نیمه تاریک وجود مشهور شد. این کتاب در سال ۱۹۹۸ منتشر شد و در همان سال هم جز پرفروش‌ترین‌های سال نیویورک‌تایمز بود.

هدف اصلی دبی فورد در این کتاب دعوت همگان به یکپارچه کردن شخصیت و وجود انسانی‌شان و تحول افکار از ناامیدی به روشن‌بینی است. او معتقد است اگر ما متوجه شویم آنچه در زیر لایه رویی آگاهی قرار دارد، فقط افکار و احساسات پردازش نشده است، زخممان التیام خواهد یافت. هنگامی‌که اجازه دهیم بخش‌های سرکوب‌شده وجودمان رو بیایند، می‌توانیم راحت شویم و دوباره با آسودگی نفس بکشیم. هنگامی‌که نقابی را که حساسیت و انسانیت ما را پوشانده است، از چهره برگیریم، با وجود حقیقی خود روبه‌رو خواهیم شد.

منظور نویسنده از نیمه تاریک وجود انسانی که آن را از آموزه‌های یونگ در خصوص سایه گرفته، نیمه‌ای است که ما در گذر زمان و به دلیل ترس، جهل، خجلت یا نبود عشق، از خود طرد و در اعماق وجودمان پنهان ساخته‌ایم، به طوری که بعد از مدتی باور به وجود چنین صفات، مشخصه‌ها و ویژگی‌هایی در خود نداریم ولی آن‌ها با ما هستند و پیوسته بدون اینکه متوجه شویم، احساسات و رفتارهای ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

فورد معتقد است برای بیرون آوردن روشنایی باید به درون تاریکی برویم. هرگاه احساس یا میلی را سرکوب می‌کنیم، قطب مخالف آن را نیز سرکوب می‌نماییم. با نفی زشتی‌های خود، از زیبایی‌هایمان می‌کاهیم، با نفی ترس خود، از شجاعتمان کم می‌کنیم و با نفی حرص و آز خود، بخشندگی‌مان را کاهش می‌دهیم.

ما باید بیاموزیم که نه تنها تمامی ویژگی‌های مورد تنفرمان را در خود داریم، بلکه این خصایل منفی هدایای مثبتی در بردارند که ما را به آنجا که قلبمان آرزو دارد برود، هدایت می‌کنند؛ جایی که همدلی و مهر وجود دارد. با پذیرفتن و تملک هر آنچه از همه بیشتر از آن‌ها بدمان می‌آید و می‌ترسیم، می‌توانیم دوباره خودمان را متعادل کنیم. اگر می‌خواهیم با تمامی عظمت خود زندگی کنیم، باید اجازه دهیم همه بخش‌های وجود باشکوه ما سر برآورند و محترم شمرده شوند.

نویسنده توصیه می‌کند که برای بی‌نقص بودن تلاش نکنیم، چون آرزوی بی عیب و نقص بودن عامل ایجاد این موانع است. ما باید تلاش کنیم یکپارچه شویم و روشنایی و تاریکی را کنار هم بپذیریم و یکسان در نظر بگیریم. همان‌گونه که هر چیزی یک نیمه روشن و یک نیمه تاریک دارد، هر انسانی نیز چنین است، چون انسان بودن، یعنی همه چیز بودن.

در ادامه بخش‌هایی از کتاب را که به نظرم حاوی نکات و مطالبی آموزنده و مفید هستند، برایتان نقل می‌کنم.

 

یونگ می‌گوید: «شخص، با تجسم اشکال نورانی به روشنایی دست نمی‌یابد، بلکه با آگاه شدن به تاریکی به روشنایی می‌رسد.»

 

نیمه تاریک وجود ما مخزنی برای همه جنبه‌های ناپذیرفتنی‌مان است؛ همه آنچه که موجب شرمندگی ماست و وانمود می‌کنیم نیستیم؛ چهره‌هایی که نمی‌خواهیم به دیگران و خودمان نشان دهیم.

یکایک ویژگی‌هایی که در خود نفی می‌کنیم، از آن‌ها بدمان می‌آید و یا در برابرشان مقاومت می‌کنیم، در ما جان می‌گیرند و از احساس ارزشمند بودنمان می‌کاهند. هنگام رویارویی با نیمه تاریک وجود خود نخستین تمایلی که در ما ایجاد می‌شود آن است که رویمان را برگردانیم و سپس سعی کنیم با آن ویژگی وارد معامله شویم تا ما را رها کند.

با حبس نمودن جنبه‌هایی که در خود دوست نداریم، نادانسته ارزشمندترین موهبت‌های خود را مهروموم می‌کنیم. این موهبت‌ها در دور از انتظارترین مکان‌ها نهفته هستند. آن‌ها در تاریکی پنهان شده‌اند و سرسختانه می‌کوشند تا به ما بپیوندند و مورد توجه قرار گیرند، اما ما عادت کرده‌ایم که آن‌ها را هر چه بیشتر به درون برانیم.

 

آن هنگام که درک کنید هر آنچه در دیگران می‌بینید، در خود دارید، کل دنیای شما دگرگون می‌شود.

 

معمولاً رنجش ما از رفتار دیگران به دلیل جنبه حل‌نشده‌ای در درون خود ماست.

 

اگر عظمت فرد دیگری را تحسین می‌کنید، آنچه می‌بینید عظمت خودتان است.

 

ما در کار تغییر چهره استاد هستیم و دیگران را گول می‌زنیم، اما در عین حال خود را نیز فریب می‌دهیم. ما باید به دروغ‌هایی که به خودمان می‌گوییم، پی ببریم. اگر کاملاً راضی، شادمان و سالم نیستید و یا آرزوهایتان را برآورده نمی‌کنید، باید بدانید که همین دروغ‌ها مانع شما شده‌اند. با بررسی این دروغ‌ها می‌توانید عملکرد سایه خود را ببینید.

 

ما فقط آن هنگام از بازخورد دیگران نگران می‌شویم که می‌دانیم در جایی به خودمان دروغ گفته‌ایم.

 

آن هنگام که بگذارید حقایق شما آشکار شوند، آزاد خواهید شد. آنگاه می‌توانید تمامی آن انرژی اضافی را در جهت رشد و تکامل و در راه رسیدن به والاترین هدف‌های خود به کار ببندید. هر چه بیشتر رازهای نهفته داشته باشیم، بیمارتر هستیم، زیرا این رازها نمی‌گذارند خود اصلی‌مان باشیم. هنگامی که با خود آشتی کنیم، هستی نیز در همان سطح آرامش را به ما بازمی‌گرداند و هنگامی که با خود هماهنگ باشیم، با همه هماهنگ خواهیم بود.

 

هنگامی که جنبه‌ای را در خود نمی‌پذیرید، آن جنبه، زندگی شما را اداره می‌کند.

 

به ما آموخته‌اند که به دنبال آرزوها رفتن، کار دشواری‌ست، اما متوجه نیستیم که شاید گذران زندگی با این دانسته که در پی آرزوهایمان نیستیم، بسیار دشوارتر باشد. ما بی آرزو شده‌ایم، در حالی که آرزو کلید بهره‌گیری کامل از توان معنوی‌مان است. ما با ناامیدی و سردرگمی تنها مانده‌ایم. این احساس رفته‌رفته در ما تشدید می‌شود و خود را در بدن ما به صورت بیماری و در روان به صورت خشم نشان می‌دهد.

 

من این کتاب ۲۱۶ صفحه‌ای (شامل ده فصل) را با ترجمه فرناز فرود که توسط انتشارات کلک آزادگان منتشر شده، مطالعه کردم. به نظرم ترجمه‌ای خوب و روان داشت و این موضوع مطالعه کتاب را به تجربه‌ای لذت‌بخش تبدیل می‌کرد.

خرید اینترنتی کتاب نیمه تاریک وجود

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | فراموشکاری اثر زیگموند فروید

معرفی کتاب | در باب اعتماد به نفس از آلن دو باتن

بدترین نوع نگاه به شکستها و اتفاقات ناخوشایند زندگی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *