نقش مقایسه در زندگی روزمره ما و نارضایتی بی‌پایان حاصل از آن

افراد موفق و بزرگان همواره توصیه می‌کنند خودمان، شرایطمان و دارایی‌هایمان را با دیگران مقایسه نکنیم. بر این اساس بهترین روش برای ارزیابی عملکرد و جایگاه امروزی‌مان مقایسه آن با گذشته خودمان و داشتن روند رو به بهبود پیوسته و ماندگار است.

اما ظاهراً مقایسه جزو ویژگی‌های ذاتی مغز ما انسان‌هاست و بسیاری از اوقات این کار ناخودآگاه انجام می‌شود و گریزی از آن نیست.

ذهن ما در بسیاری از انتخاب‌هایش به دنبال مقایسه است و بدون مقایسه در تصمیم نهایی برای انتخاب یک گزینه به مشکل خورده و سردرگم خواهد شد.

در ادامه نمونه‌هایی از خطاهای ذهنی مبتنی بر مقایسه را توضیح خواهم داد.

مقایسه برای خرید یک کالا

برای مثال وقتی می‌خواهیم تلویزیونی را برای خرید انتخاب کنیم و تنها گزینه ما یک تلویزیون چندمیلیونی هست و از قیمت و مشخصه‌های فنی دیگر تلویزیون‌های موجود در بازار اطلاعی نداریم، هرگز نخواهیم توانست خودمان را راضی به خرید آن یک مدل با قیمت گفته‌شده کنیم.

درواقع ما در این شرایط مبنا و معیاری برای رسیدن به این نتیجه که این تلویزیون مناسب‌ترین گزینه ازنظر قیمت و مشخصات فنی هست، نداریم و با این شرایط ذهنمان به‌نوعی سردرگم و مردد خواهد شد.

برای حل این مشکل لازم هست حتماً یک یا چند تلویزیون دیگر با مشخصات فنی و قیمت متفاوت در کنار تلویزیون گفته‌شده قرار بگیرند تا ما بتوانیم در خصوص خریدن یا نخریدن هرکدام از آن‌ها تصمیم بگیریم.

البته جایگاه نسبی دیگر گزینه‌ها در انتخاب ما بسیار تأثیرگذار و تعیین‌کننده خواهد بود و فروشندگان هم با توجه به این موضوع و با تسلط بر آن بسیاری از اوقات انتخاب‌های ما را مهندسی و بر اساس خواست خود هدایت می‌کنند.

انتخاب یک گزینه از میان چندین گزینه

اکثر ما وقتی از یک لیست سه گزینه‌ای یا بیشتر می‌خواهیم گزینه‌ای را انتخاب کنیم، ناخودآگاه گزینه‌های بالا و پایین را حذف می‌کنیم و سراغ گزینه‌های میانی می‌رویم؛ یا اینکه حداقل گران‌ترین گزینه را از انتخاب‌هایمان حذف می‌کنیم و اصلاً در موردش فکر نمی‌کنیم.

برای مثال در منوی رستوران معمولاً غذای گران در انتخاب غذاهای بعدی تأثیرگذار است و مشتریان قیمت و کیفیت سایر غذاها را بر اساس قیمت غذای اول می‌سنجند. ازاین‌رو رستوران‌داران سعی می‌کنند همیشه یک غذای نسبتاً گران را در ابتدای منو قرار دهند تا بتوانند مشتریان را به سفارش گزینه‌های بعدی ترغیب کنند.

تمایل به مقایسه کالاهای مشابه با یکدیگر

از طرفی ما علاوه بر علاقه به مقایسه اشیا و کالاها با یکدیگر، تمایل بسیاری به مقایسه موارد مشابه‌تر با همدیگر داریم.

برای مثال اگر سه ماشین برای خرید جزو گزینه‌های ما باشند که قیمت‌های نسبتاً یکسانی دارند و یکی از ماشین‌ها صفرکیلومتر و دوتای دیگر کارکرده هستند، ما معمولاً و به صورت ناخودآگاه ماشین صفرکیلومتر را به دلیل نداشتن نمونه مشابه برای مقایسه، از لیست گزینه‌ها حذف خواهیم کرد و دو ماشین کارکرده را باهم مقایسه کرده و بهترین آن‌ها را ازنظر خودمان انتخاب می‌کنیم.

قضاوت ظاهر و خصوصیات دیگر افراد بر اساس مقایسه با دیگران

این جنس مقایسه‌ها و نسبیت‌ها در روابط ما با دیگران و احساسات ما نسبت به آن‌ها هم وجود دارد و تعیین‌کننده هست.

برای مثال اگر بخواهیم در یک مهمانی خوش‌تیپ‌تر و مرتب‌تر به نظر برسیم و جلب‌توجه کنیم، با توجه به اینکه اولین گزینه برای مقایسه و قضاوت در مورد ما فرد همراهمان است، بهتر است با یکی از دوستانمان که ازنظر جذابیت و وضع ظاهری در سطحی پایین‌تر از ما قرار دارد، به آن مهمانی برویم

یا اگر می‌خواهیم در یک مهمانی، خوش‌صحبت و بذله‌گو به نظر برسیم، بهتر است فردی از دوستانمان را همراهمان ببریم که کم صحبت تر و خجالتی‌تر از ماست.

قضاوت در مورد حقوق و دستمزد با مقایسه

حتی در موضوع حقوق و دستمزد هم این مسئله وجود دارد. احتمال دارد وقتی کسی ابتدا متوجه مبلغ حقوقش می‌شود و در هنگام عقد قرارداد در مورد آن توافق می‌کند، از آن رضایت کامل داشته باشد و حتی به این خاطر از شرکت و رئیسش تعریف و تمجید هم بکند.

ولی کافی‌ست یک نفر در محل کار آن شخص حضور داشته باشد که کمتر از او زحمت می‌کشد و حقوقش چنددرصدی بالاتر از حقوق اوست.

در این صورت شخص به‌کل حقوق خودش را ناعادلانه خواهد دانست و برای افزایش آن تلاش خواهد کرد. اگر این اقدامات و تلاش‌ها هم به نتیجه‌ای نرسند، باعث کاهش چشمگیر انگیزه او برای انجام کارها به‌صورت بی‌عیب و نقص خواهد شد.

افزایش میزان رضایت در زندگی از طریق هم‌نشینی با افراد هم‌سطح

به نظر می‌رسد برای افزایش میزان رضایت در زندگی روزانه خودمان هم بهتر است که زیاد با افرادی که ازنظر معیارهای مختلف بالاتر از ما هستند و اختلاف چشمگیری با ما دارند، هم‌نشین نشویم و سعی کنیم با افراد هم‌سطح خودمان همراه شویم تا ازنظر روحی و روانی آرامش بیشتری داشته باشیم.

البته به نظرم این موضوع در مورد سطح فهم، شعور و دانش صدق نمی‌کند و از این لحاظ هرچقدر که احساس کمبود بکنیم و با افراد سطح بالاتری نشست‌وبرخاست کنیم، نفع بیشتری نصیبمان خواهد شد.

خطای ذهنی در تحفیف گرفتن از دیگران

نمونه دیگر از خطای ذهنی بزرگ در مورد نسبیت مربوط به تخفیف گرفتن‌ها و گشاده‌دستی‌ها و یا شاید خساست‌های ما باشد.

ما وقتی در پی خرید لباس و یا مواد غذایی از یک فروشگاه بزرگ هستیم، شاید به‌راحتی از چند هزار تومان یا چند ده هزار تومان خودمان در مقایسه با چند صد هزار تومان قیمت آن چشم‌پوشی کنیم و این موضوع هیچ اهمیتی برایمان نداشته باشد.

برای مثال وقتی تصمیم گرفته‌ایم یک جفت کفش بخریم که قیمتی حدود پانصد هزار تومان دارد، اگر بدانیم که یک فروشگاه در مرکز خرید دیگری همان کفش‌ها را چهارصد و نود هزار تومان می‌فروشد، به‌احتمال‌زیاد بدون چانه زدن و با رضایت کامل از همان فروشگاه اول خرید خواهیم کرد و تا مرکز خرید بعدی هم نخواهیم رفت ولی وقتی سوار تاکسی می‌شویم، اگر راننده تاکسی هزار تومان بیشتر با ما حساب کند، بلافاصله اعتراض کرده و مانع این کار او خواهیم شد.

اینکه ذهن ما آن ده هزار تومان و یا مبالغ بالاتر را در موقعیتی خاص نادیده می‌گیرد و نسبت به هزار تومان یا کمتر در جایی دیگر حساسیت بالایی نشان می‌دهد، بیانگر غیرمنطقی بودن محاسبات ما در موقعیت‌های مختلف روزانه است.

نتیجه‌گیری

نمونه‌های مختلف از این نوع مقایسه‌ها و رفتارهای غیرمنطقی در زندگی روزمره ما فراوان است و بهتر است سعی کنیم تا با شناسایی این نوع خطاهای ذهنی و فکری تسلط بیشتری بر آن‌ها پیدا کرده و مرتکبشان نشویم.

برای رهایی از این نوع نسبت بستن‌ها و مقایسه کردن‌های غیرمنطقی بهتر است چرخه این نسبیت‌ها را بشکنیم و تا حد امکان با آگاهی و منطق بیشتری دست به انتخاب بزنیم و تصمیم بگیریم.

پی‌نوشت: این نوشتار بر اساس فصل اول کتاب Predictably Irrational نوشته دن اریلی است.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را بخوانید:

افزایش لذت و معنا بخشیدن به زندگی با سبک زندگی متفاوت

میل به جاودانگی انسان و رفتارهای غیرمنطقی او

انگیزه ای بالاتر از پول برای انجام یک کار

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *