افکار و عقاید برای بهتر شدن و پالایش نیازمند نقد هستند و اگر نقدی صورت نگیرد، دنیا و مردمان آن هیچگونه رشد و حرکت رو به جلوی فکریای را تجربه نخواهند کرد.
از طرفی لازمه انجام نقدهای منصفانه باورهای دیگران و در کنار آن پذیرش نقدهای منصفانه بر افکار و عقاید خودمان علاوه بر داشتن تسلط و آگاهی کافی بر موضوعات و مباحث موردنظر، دارا بودن حس نقدپذیری و حقیقتجویی هم هست.
ما برای داشتن رشد فکری و بهبود عقاید و باورهایمان ناچار از داشتن روحیه بیطرفی و صداقت هستیم. برای این کار هم بایستی نگاهمان به افکار و عقاید شخصی همچون نگاهی باشد که به افکار و عقاید دیگران داریم.
همچنین لازم هست که مسیر پیش روی دیگران را هم برای نقد افکار و عقایدمان باز بگذاریم و اجازه دهیم که نقدها در فضایی دوستانه و منصفانه مطرح شوند.
اما بسیاری از افراد نقد افکار و عقاید را مساوی با نقد شخصیت و هویت فردی خودشان میدانند و این موضوع به سدی بلند و مستحکم در مقابل مسیر رشد و ترقی فکری و ذهنی آنها تبدیل میشود.
این تمایل و این طرز تفکر باعث خواهد شد شخص در مقابل نقدهای منصفانه و آگاهانه دیگران بهجای اینکه در پی کشف حقایق و اصلاح و بهبود افکار و عقاید شخصی خودش باشد، در تلاش باشد تا حقانیت و درستی افکار و عقاید خود را به هر ضربوزور و قیمتی به اثبات برساند. تلاشی که باعث خواهد شد میدان نقد عقاید و افکار به میدان نبرد افراد و شخصیتها تبدیل شود.
در چنین شرایطی افراد صرفاً در تلاش برای دفاع از موجودیت برحق خودشان و اثبات و تحمیل آن به دیگران خواهند بود و این کار به مرور خوی جنگلی آنها را تقویت خواهد کرد.
ما انسانها برای دستیابی به رشد فکری و ذهنی در اولین گام ناگزیر از تفکیک باورها و عقاید خودمان از شخصیت و موجودیت فردیمان و در نظر گرفتن این دو به صورت دو بخش مجزا از هم هستیم.
همچنین لازم هست نقد افکار را دلیلی بر توهین و نقد شخصیت و موجودیت خودمان تلقی نکنیم. در غیر این صورت مانعی بزرگ در جهت رشد و ترقی فکری ما وجود خواهد داشت که هر روز بیشتر از روز قبل جریان فکری ما را با شکست و جمود مواجه خواهد ساخت.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
خط قرمزهای فکری و تأثیری که بر تفکر ما دارند
به کدام نوع تفکر بیشتر گرایش دارید ؟ تفکر اسفنجی یا تفکر غربالی ؟