تصور کنید که با مرگ ما تمامی آثار و نتایج کارهایی که در این دنیا انجام دادهایم، نابود شوند و هیچ اثر و نشانهای از ما بر روی کره زمین باقی نماند. با این دیدگاه چه حسی به ما دست میدهد؟
به نظر میرسد یکی از امیال ذاتی و درونی انسان میل به جاودانگی و باقی گذاشتن یادگاریها و آثاری از خود در این دنیاست تا بعد از نابودی خودش دیگران او را به خاطر بیاورند و این یادآوری با تصویری خاص همراه باشد.
ازاینرو افراد کارهای مختلفی برای رسیدن به این هدف انجام میدهند، از انجام کارهای خیریه گرفته تا به دنیا آوردن فرزند و خلق آثار هنری و ماندگار.
اما گاها کارهای عجیبوغریبی هم توسط برخی افراد صورت میگیرد که ازجمله آنها میتوان به ثبت رکوردهای گوناگون، تنظیم وصیتنامههایی برای بخشش اموال، ساخت مقبرههایی عجیب در محلهایی خاص، نوشتن یادگاری بر روی درختان و دیوارها و … اشاره کرد.
سؤالی که در این میان پیش میآید، دلیل عدم تمایل افراد به بخشش اموالشان قبل از مرگ است. درواقع به نظر میرسد این کار بسیار ارزشمندتر و اثرگذارتر از بخشش اموال بعد از مرگ باشد.
بهاینترتیب فرد خودش هم میتواند آثار و تبعات این کار را به چشم ببیند و تجربه کند؛ اما شاید به دلیل رسم و رسومات و فرهنگ جاافتاده، افراد علاقه دارند که این نوع کارها بعد از مرگ و توسط بازماندگان و از طریق وصیتنامه صورت گیرد.
علاوه بر موارد گفتهشده، کارهای دیگری هم بعد از مرگ و در هنگام به خاکسپاری و در مراسم عزا انجام میشود که گاها غیرعقلانی و عجیبوغریب هستند. درحالیکه بسیاری از بازماندگان این کارها را با انگیزه خوبی کردن به شخص متوفی و شاید حفظ آبرو و ماندگار کردن نام و یاد او انجام میدهند.
دن اریلی در کتاب پاداش خود به این موضوع پرداخته است.
مطالعات ما روی خاکسپاری نشان داد افراد اندوهگین برای ترتیب دادن مراسم خاکسپاری به پول اهمیتی نمیدهند. تمایل افراد به هزینه کردن برای اسباب خاکسپاری عزیزانشان بیش از خودشان است. این در حالی است که میدانند که اگر آن عزیزشان زنده بود، آنها را نصیحت میکرد که پولشان را عاقلانهتر خرج کنند.
…
ما نیاز عمیق به «جاودانگی نمادین» داریم. ما، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، میخواهیم زندگی فیزیکیمان را امتداد دهیم و با چیزهایی که از خود بهجا میگذاریم در یاد دیگران باقی بمانیم، چیزهایی مثل فرزندان یا دستاوردهایمان.
همانطور که دن اریلی هم اشاره میکند، این میل به جاودانگی در میان انسانها مشترک است؛ اما به نظر میرسد میتوان این تمایل و این رغبت به جاودانگی را به سمت انجام امور ماندگارتر و ارزشمندتری هدایت کرد.
البته یکی از شروط این کار این است که ما قبل از آنکه کاملاً ازکارافتاده شویم و کاری از دستمان برنیاید، به فکر این مهم باشیم و اقداماتی در طول عمر خودمان انجام دهیم که علاوه بر ماندگار بودن برای سایر همنوعانمان هم ارزشمند باشند.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت مطالب زیر را هم بخوانید:
اقتصاد رفتاری و خطاهای شناختی مؤثر بر تصمیم گیری