چگونه جهان را تغییر دهیم نوشته جان پل فلینتوف از مجموعه آثار مدرسه زندگی، کتابی است با این پیام و مضمون کلی که برای تغییر جهان نیازی نیست حتماً انقلابی ترتیب دهیم یا دست به مبارزات گسترده بزنیم. بلکه گاهی با یک سری اقدامات هدفمند، اصولی و حسابشده هم میتوان باعث به وجود آمدن تغییراتی بزرگ شد. همانطور که بسیاری از افراد در طول تاریخ با این روش تغییراتی چشمگیر در جهان پدید آوردهاند.
نویسنده معتقد است، در شرایط کنونی جهان پرسشی که ما باید از خودمان بپرسیم این است که: «آیا کاری هست که ما امروز باید درباره اموری که هماکنون در جریان است انجام دهیم؟» او توصیه میکند از خودمان بپرسیم: «آیا وقتهایی بوده است که میدانستیم باید کاری بکنیم اما چنین نکردهایم؟ و یادمان باشد که آن موقع چه احساس بدی داشتهایم و آنوقت بدانیم که باید هر کاری از دستمان برمیآید، انجام دهیم تا دوباره دچار چنان حسی نشویم.»
فلینتوف در همان اوایل کتاب نقلقولی از لئو تولستوی حکایت میکند:
لئو تولستوی، رماننویس روس، یکی از نخستین کسانی بود که اعلام کرد تاریخ به نحوی دقیقتر، باید مجموعه تأثیرات کارهای پیشپاافتاده و هرروزه افراد عادی را هم در بر بگیرد: «تعداد نامحدودی از اعمال بینهایت ناچیز.«
و بر این اساس به این موضوع اشاره میکند که ما همواره و در هر لحظه در حال ساختن تاریخ هستیم و این بنا کردن تاریخ فقط شامل کارهایی که انجام میدهیم نیست، بلکه تاریخ شامل کارهایی که انجام نمیدهیم هم میشود.
جان پل فلینتوف، مؤلف، نویسنده و گوینده رادیو و تلویزیون است. او در ادامه تلاش کرده تحلیلهایی در مورد روش درست ایجاد تغییر در جهان ارائه دهد و با هدف تقویت این تحلیلها، آنها را با حکایاتی که از مقاطع مختلف تاریخ گرد آورده همراه کند. در میان این حکایات هم داستانهایی از افراد بزرگ و تأثیرگذار تاریخ نظیر گاندی، مادر ترزا و نلسون ماندلا وجود دارد و هم داستانهایی از زندگی مردم عادی. همین داستانها و حکایتها بر جذابیت و لذتبخش بودن مطالعه کتاب میافزایند.
کتاب شامل چهار فصل است که فصل اول و آخر مربوط به پیشگفتار و نتیجهگیری و دو فصل میانی با عناوین «چگونه دستبهکار شویم و تغییری ایجاد کنیم» و «چه چیزی را باید تغییر دهیم و چطور» به موضوعات مختلف در باب ایجاد تغییر در جهان همچون غلبه بر ناامیدی، ایجاد انگیزه، برنامهریزی، نقش پول و تأثیر عشق در این مسیر میپردازد.
در ادامه بخشهایی از کتاب را نقل میکنم:
در زندگی اغلب ما، زمانی میرسد که دنبال کردن خودخواهانه علایقمان دیگر چندان قانعمان نمیکند و این اغلب وقتی است که به میرایی خودمان آگاه میشویم.
وجود اصیل به این معناست که مرگ ناگزیر خود و ناچیز بودن خود را در عرصه کیهان بپذیریم و باوجود این تصمیم بگیریم هدفمند زندگی کنیم.
تا وقتی حقیقتاً نپذیرید که مشکلی هست، ممکن است اراده لازم را برای حل آن مشکل از دست بدهید.
پدید آوردن تغییر مثبت اغلب از درد و رنج میکاهد؛ اما بسیاری از ما درعینحال که جنگ، فقر و نابودی محیطزیست را مشکلاتی نگرانکننده میدانیم، اصلاً تمایل نداریم یا فکر میکنیم صلاحیت نداریم دست به اصلاح این موارد بزنیم.
جهان خوب، جهانی نیست که در آن همه، مدام دلمشغول مشکلات کلیاند تا از سوی دیگران «مهم» تلقی شوند. جهان خوب، جهانی است که در آن مردم در کارهای خاصی که انجام میدهند معنایی پیدا میکنند و این به معنی جهانی است که زیبایی، خلاقیت و بازی در آن جایی دارد.
پینوشت: کتاب چگونه جهان را تغییر دهیم را خانم مهرناز شیرازی عدل به فارسی ترجمه و توسط نشر هنوز منتشر شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | چگونه عاقل بمانیم نوشته فیلیپا پری