یکی از سرگرمیهای من خرید از فروشگاههای بزرگ و هایپرمارکتها است و اکثر خریدهایم را از این نوع فروشگاهها انجام میدهم. دوست دارم در میان قفسهها بگردم و انواع جنسها را ببینم، بردارم، بررسی کنم، مشخصاتشان را نگاه کنم و نهایتاً در مورد خریدن یا نخریدنشان تصمیم بگیرم.
این سبک خرید را برای همهچیز دوست دارم از کتاب گرفته تا کالاهای سوپرمارکتی.
اگر فروشگاه معتبر و منظمی باشد و مدیریت اصولی داشته باشد، چیدمان قفسهها و نحوه قرارگیری اجناس مختلف هم از نظر علم روانشناسی فروش و بازاریابی برایم آموزنده خواهد بود.
اینکه کدام اجناس را در کدام بخش از فروشگاه قرار دادهاند، نحوه چیدمان آنها چگونه است و هدف از چیدن یک جنس در یک مکان و قفسه خاص چیست، برایم جذابیت دارد.
دقت کردن به این موارد و فکر کردن به آنها برایم یک سرگرمی است.
البته همه فروشگاهها اجناسشان را به این شکل اصولی نمیچینند ولی برخی از آنها این اصول را بهگونهای حرفهای رعایت میکنند.
به دلیل همین موارد هست که من خرید از فروشگاههای بزرگ را دوست دارم ولی افراد زیادی را هم دیدهام که اصلاً علاقهای به این کارها ندارند و بهمحض ورود به فروشگاه، برعکس کاری که من انجام میدهم، بلافاصله با پرسیدن سؤال از راهنماها، مستقیم سر قفسه همان جنسی میروند که میخواهند خرید کنند و بدون توجه به سایر اجناس، آن را برمیدارند و مستقیم به سمت صندوق میروند.
این افراد اصلاً به این فکر نمیکنند که شاید جنس جدیدتر، با کیفیت بالاتر و مشخصات بهتر در قفسهها وجود داشته باشد.
آنها فقط همان جنسی را میخرند که بارها استفاده کردهاند و به خرید آن عادت کردهاند.
آنان افرادی هستند که همان مواد شوینده، همان مواد غذایی و همان پوشاکی را استفاده میکنند که سالها پیش استفاده میکردند و سبک زندگیشان همان سبک زندگی چند سال قبلشان بدون کوچکترین تغییری است.
این افراد احتمال دارد یک جنس را سالها استفاده کنند و اصلاً به ذهنشان هم خطور نکند که شاید اجناس جدید به بازار آمده باشند که امکانات و مشخصات بهتری داشته باشند و حتی قیمتشان هم پایینتر باشد.
شاید هم چنین احتمالی میدهند ولی برایشان مهم نیست و ترجیح میدهند کوچکترین تغییری در زندگیشان به وجود نیاید.
البته به خرج دادن وسواس بیشازحد در این مورد به نظرم اصلاً خوب نیست. ولی شاید بد نباشد گاهی در میان قفسهها و در میان برندهای دیگر هم گشتی زد و نگاهی هم به آنها انداخت. لزوماً نباید تغییر کرد ولی همینکه بدانیم چه گزینههای دیگری برای انتخاب داریم و انتخاب نمیکنیم و از روی شناخت و آگاهی دست به انتخاب بزنیم کافیست.
افرادی هم هستند که مستقیم تسلیم کسانی میشوند که قفسهها را چیدهاند تا انتخاب آنها را مهندسی کند.
یعنی عمداً چینش کالاها را بهنوعی انجام دادهاند که فرد با احتمال بالا آن جنسی را خرید کند که مدنظر فروشنده است. برای این کار اجناس موردنظر را در قفسههایی میچینند که آسانترین دسترسی را داشته باشند و در طبقاتی همسطح شعاع دید فرد باشد و برداشتن آنها راحتتر از برداشتن جنس از سایر قفسهها و سایر ردیفها باشد.
به نظرم زندگی هم مانند خرید از یک فروشگاه بزرگ و همین گشت زدن در میان قفسههای آن است.
افرادی هستند که یک عادت و یک انتخاب را همواره در زندگی تکرار میکنند و هیچوقت سراغ گزینههای دیگر نمیروند.
این افراد یک مسیر را بارها و بارها در طول زندگیشان طی میکنند و خودشان را از دیدن و تجربه کردن سایر مسیرها محروم میکنند. در هر مسئله و موضوعی، انتخابهای مشخصی دارند که به بهانههای مختلف از بررسی گزینههای دیگر و تغییر انتخابشان طفره میروند.
بعضیها هم همیشه توسط دیگران هدایت میشوند و انتخابها و مسیر زندگیشان بر اساس نظرات و خواستههای دیگران است. اینان اختیار کامل مسیر زندگیشان را وابسته به دیگران میکنند و اختیاری در این خصوص ندارند.
افرادی هم هستند که دوست دارند مدام در میان قفسههای مختلف زندگی بگردند و انتخابهای متفاوتی را تجربه کنند و در میان این تجربه کردنها گاه به گزینههایی برمیخورند و انتخاب میکنند و چنان حال خوشی پیدا میکنند که اگر انتخابشان را تغییر نمیدادند، امکان نداشت که این حال خوش را در عمرشان تجربه کنند.
به نظرم بهتر است سعی کنیم تا میتوانیم در میان قفسههای زندگیمان بچرخیم و انواع گزینههایی را که در اختیار دارید، ببینیم و بررسی کنیم. شاید اصلا آنها را انتخاب نکنیم و به کار نگیریم ولی همین که بدانیم چنین گزینههایی برای انتخاب داریم، میتواند در سایر انتخابها و رفتارهای زندگیمان تاثیرگذار باشد و یا اینکه شاید با هزینه بسیار کمتر از هزینه گزینههای تکراری قبلی به موارد باکیفیتتر و بهتری دست یابیم.
از آزمودن راههای مختلف، شناخت مسیرهای مختلف و تغییر کردن نترسید که مقدمه هر اتفاق خوب و بزرگی در زندگی شناخت بیشتر و تغییر و تحول آگاهانه است.
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
دست یافتن به ثروت انبوه با آموختن تنها یک مهارت
1 دیدگاه