مغز ما به شکلی جدی دنبال این است که انرژی توجهی ما را ذخیره کند. برای رسیدن به این هدف در جستجوی راههایی است که کارها را به شکلی به انجام برساند که کمترین توجه را نیاز داشته باشند و بیشتر به شکلی خودکار انجام شوند. بهترین ابزار برای رسیدن به چنین هدفی شکلدهی عادتها و دنبالهروی از آنهاست. پس مغز به شکلی ناخودآگاه و به دلیل مطلوب بودن این رویه برای افزایش کارایی خودش، تبعیت از عادتها را ترجیح میدهد؛ بنابراین طراحی عادتها اثربخشترین اقدام در جهت داشتن یک زندگی مطلوب است.
خیلی از اوقات شکل دادن به عادتها آسان است ولی شکستن آنها کاری بسیار دشوار. حلقه عادتها در واقع از سه مرحله تشکیل میشود:
۱. سرنخ یا همان محرک که مغز را به حالت اتوماتیک میفرستد.
۲. روتین یا همان اقدام فیزیکی یا ذهنی که به شکلی خودکار انجام میشود.
۳. پاداش که ارزشمند بودن حلقه شکلگرفته را به ما یادآوری میکند.
وقتی این حلقه شکل گرفت، توقف آن کاری دشوار است و هر سه مرحله به شکلی مداوم انجام میشوند.
بهترین راه برای تغییر عادت، تغییر روتین است. درحالیکه ترک کردن سرنخ یا پاداش بهتنهایی نمیتواند تأثیری در ترک عادت داشته باشد ولی تغییر روتین میتواند مؤثر واقع شود.
برای مثال در یک فرد سیگاری، استرس محل کار میتواند بهعنوان سرنخ عمل کند. در این فرایند اقدام به سیگار کشیدن یک روتین و فرونشاندن استرس پاداش نهایی است. با این نگاه احتمالاً جلوگیری از بروز استرس یا ممانعت از کسب پاداش نهایی حاصل از کشیدن سیگار امکانپذیر نخواهد بود؛ اما میتوان ترتیبی اتخاذ کرد که کشیدن سیگار در محل کار امکانپذیر نباشد. مثلاً بهتر است فرد با خودش سیگار به محل کار نبرد و از دوستانش هم بخواهد به هیچ قیمتی به او سیگار ندهند. از طرفی دسترسی به یک فنجان چای بهآسانی امکانپذیر باشد. شاید چای بهاندازه سیگار نیکوتین نداشته باشد، اما در صورت مداومت بر این رویه، میتوان تغییر عادت مطلوب را به وجود آورد.
اعتیاد از جمله عادتهای سختی است که شکستن آن کاری بسیار دشوار هست. در اعتیاد علاوه بر وابستگی فیزیکی و روانی، محیط هم خیلی تأثیرگذار است. از طرفی معمولاً تعداد زیادی از سرنخها برای تحریک اعتیاد وجود دارد. دلیل بیشتر بودن تعداد افراد معتاد به سیگار نسبت به افراد معتاد به هروئین، دسترسی آسان به سیگار و ایدهآل بودن محیط برای شکلگیری چنین عادتی است.
به همین علت با مهیاکردن محیط میتوان عادتهای مطلوب بسیاری را شکل داد. برای مثال بهتر است باشگاهی که در آن عضو میشویم در مسیر بازگشت از محل کارمان به خانه باشد و رفتن به باشگاه در هنگام برگشت از محل کار را برای مدتی تکرار کنیم. از طرفی اگر بتوانیم یکی از دوستانمان را هم با خود همراه کنیم و قرار باشد که باهم به باشگاه برویم، در این صورت شرایط برای شکلگیری عادتِ رفتن به باشگاه مهیا خواهد بود.
موقعیت ایدهآل دیگری که برای تغییر عادتها و شکل دادن به عادات جدید میتواند بسیار مطلوب باشد، در هنگام روی دادن یک تغییر بزرگ در محیط است. برای مثال در موقع تغییر محل زندگی یا تغییر محل کار، میتوان تغییرات بزرگی در عادات به وجود آورد. چون خیلی از سرنخها و علائم قبلی برای عادتهایی که داشتیم از بین میروند و به همین دلیل میتوان عادتهای جدیدی طراحی کرد.
سربازان معتاد به هروئین آمریکایی که از جنگ ویتنام به خانههایشان بازگشته بودند، بعد از یک سال خیلی کمتر از معتادان شهری تمایل به مصرف مجدد هروئین داشتند. در واقع این تأثیرِ تغییر محیط و حذف سرنخها بود که منجر به تغییر الگوی استفاده آنها از مواد مخدر شده بود.
افرادی که تمایل به تماشای کمتر تلویزیون دارند، میتوانند در هنگام اثاثکشی به خانه جدید، تلویزیون را به جای اینکه در همان جای قبلی یعنی آشپزخانه قرار دهند، در اتاقی بگذارند که رفتوآمد کمتری به آنجا دارند. یا کسانی که تمایل به عدم دسترسی به اینترنت در حین انجام کار دارند، بهتر است محل کارشان را در جایی خارج از دسترس روتر اینترنت وایرلس انتخاب کنند.
کسانی که تمایل به پیادهروی بیشتری دارند، بهتر است پارکینگ خود را در محلی دورتر از محل کارشان انتخاب کنند.
با در نظر گرفتن تمامی موارد گفتهشده میتوان با طراحی و تغییر محیط به میزان زیادی در طراحی و تغییر عادتها عملکردی موفق داشت.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
گروههای مرجع و تأثیری که بر شادمانی و رضایت ما از زندگی دارند