اخیراً کنجکاو شدم که در مورد رواقی گری و رواقیون بخوانم و بیشتر با آنها آشنا شوم. برای همین مطالعاتی کوتاه و کلی در این مورد داشتم که بد ندیدم بخشی از آموختههایم را در اینجا هم با شما به اشتراک بگذارم.
این یادداشت صرفاً یک مرور کلی بر این سؤال است که «رواقی گری چیست؟ رواقیون کیستاند؟»
رواقی گری یک فلسفه یا مکتب فلسفی است که فیلسوفی به نام زنون آن را مطرح کرده است. این مکتب بیش از چهارصد سال در یونان باستان و رم رونق فروان داشته.
از بزرگان این مکتب میتوان به سنکا و مارکوس آئورلیوس اشاره کرد.
اصل اساسی این مکتب بر مستقل و تأثیرناپذیر بودن اراده آدمی بنا شده و این موضوع را مطرح میکند که هرچقدر تأثیرپذیری آدمی از اتفاقات و حوادث بیرونی خودش کمتر باشد، زندگی بهتر و سعادتمندی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
در واقع آرزو و هدف اصلی مکتب رواقی گری این است که افراد این توانایی را داشته باشند که در هنگام مواجهه با اضطرابها و دردهای طاقتفرسای زندگی، شجاع باشند و آرامش خود را حفظ کنند.
با توجه به شرایط انسان در عصر حاضر و افزایش میزان استرس و اضطراب در زندگی روزمره به نظر میرسد این مکتب و آموزههای آن بیش از هر زمان دیگری مفید واقع شوند و بتوانند به عنوان راه نجاتی برای بشر امروزی نقش خود را به خوبی ایفا کنند.
اضطراب و استرس و دردهای طاقتفرسای زندگی ما انسانها همان استرسها و اضطرابهایی هستند که در محل کار، در خانه، در روابط و موقعیتهای مختلف تجربه میکنیم.
رواقیون معتقدند منشأ و عامل اصلی اکثر این دردها، اضطرابها و استرسها ناشی از شکاف عمیق میان ترسها و امیدهایمان است؛ یعنی ما همواره در این فکر هستیم که اگر آن اتفاق بد بیفتد و ما از حالت دلخواه و مطلوب خودمان که به رسیدن به آن امیدواریم، فاصله بگیریم، چه خواهد شد؟ این نوع سؤالات ما را از نظر روحی دچار وحشت میکنند.
ما مدام از خودمان میپرسیم که اگر عزیزانمان را از دست بدهیم، چه خواهد شد؟ اگر درآمدمان قطع شود، چه خواهد شد؟ اگر حادثه بدی برایمان اتفاق بیفتد چه خواهد شد؟ اگر اقساط دورهایمان عقب بیفتد چه خواهد شد؟ اگر اتفاق بدی در زندگیمان رخ دهد چه خواهد شد؟ اگر سیل و زلزله بیاید چه خواهد شد؟
این «چه خواهد شد» ها همگی نوسانی میان ترس و امید هستند. نوسانی که همچون خوره به جان روحمان افتادهاند و در حال از بین بردن آن هستند.
رواقیون معتقدند راهحل این مشکلات دست شستن از هر امیدی و راحت کردن خود است. اینکه خودمان را در بدترین حالت ممکن که از آن بیاندازه وحشت داریم قرار دهیم و شرایط را برای خودمان در قالب سناریو تحلیل کنیم.
پذیرش همه اتفاقات و حوادث وحشتناک و ناخوشایند باعث خواهد شد برای هر رویدادی آمادگی داشته باشیم و انتظاراتمان از زندگی تا حدی کاهش یابد و همه این رویکردها و اتفاقات بهنوعی میزان استرس و اضطرابمان را در زندگی کاهش خواهند داد.
از طرفی اگر ما خودمان را برای شرایط مختلف آماده کنیم و کمترین تأثیرپذیری را از محیط داشته باشیم، علاوه بر اضطراب، خشم هم کمتر به سراغ ما خواهد آمد و میزان غافلگیری ما در زندگی و در برابر حوادث به میزان زیادی کاهش خواهد یافت.
از این رو بهتر است تا جایی که ممکن است، زندگی مینیمالیستی و حداقلی را تجربه کنیم و مدیریت و تسلط کافی بر اراده و حالات روحی و روانی خودمان داشته باشیم تا کمترین تأثیر را از بیرون و اتفاقات ناخوشایند بپذیریم و شاید از این طریق لحظات لذتبخشتری را تجربه کنیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
ریشه مشترک بسیاری از رنجهای ما
چگونه دوستیهایی بر اساس دنیای منحصر به فرد خودمان بسازیم؟
هنر کم کردن در دنیایی که زیاد داشتن ارزش است
سلام، بعضی از دیدگاه ها با کمی تعدیل قابل اجرا هستند، فلسفه ی رواقیون نه به طور کامل ولی نکات خوبی داره که میتونه جز سیستم فکری ما باشه، متشکرم از مطلبتان
سلام رضاجان،
مطمئنا هیچ تکنسخهای در زندگی، برای همه ایدهآل و عملی نیست.
ما فقط داریم یاد میگیریم که با توجه به نسخههای مختلف و تجارب بقیه بهترین شیوه زندگی رو که مختص خودمون هست پیدا کنیم و به کار ببندیم. این روند هم شاید تا آخر عمر ادامه داشته باشه.
ممنونم ازت.
موفق باشی.
سلام و ارادت حسین جان
چند وقتی بود که مدام (شاید چهار پنج بار در طول یک ماه اخیر) نام رواقیون رو میشنیدم ولی نمیدونستم کی بودن. جالبه که من فکر میکردم شاگردان و پیروان ارسطو یا افلاطون بودن! نمیدونم این فکر از کجا اومده بود!
بابت این نوشته (و شفاف سازی 🙂 ) ممنونم.
راستی واقعا بهت به خاطر این پشتکارت توی نوشتن حسودیم میشه 🙂 ، ایکاش لطف کنی یک پستی با این مضمون بنویسی یا اگر نوشتی، لینکش رو بذاری.
سلام نوید عزیز،
اتفاقا وبلاگت جزو وبلاگهایی هست که منظم به روز میشه و من هم همیشه پیگیر نوشتههاش هستم.
نوشتههات هم همیشه اصالت دارن و خیلی خوب و دلچسب از تجربیات خودت مینویسی.
چند بار شده که لینک نوشتههات رو برای بعضی از دوستام فرستادم و توصیه کردم که بخونن و البته بازخوردهای خوبی هم گرفتم.
البته تو خودت تو این زمینه صاحب تجربه هستی و بقیه میتونن آموختههای زیادی ازت داشته باشن ولی اگه میخوای نوشتههای من رو در این مورد بخونی بهتره تو دسته تجربیات شخصی و در موضوعات مرتبط با وبلاگ نویسی دنبالشون بگردی که قبلا زیاد در این مورد نوشتهام.
موفق باشی.
ممنون. شرمنده ام میکنی. 🙂
آره الآن که بادقت نگاه کردم دستۀ تجربه شخصی و وبلاگ نویسی چیزی که مد نظرم بود رو دارن.
راستی ممنون که گفتی میخونی. آخه من ذهنیتم روی این بوده که شاید کسی نخونه اما اگر بدونم مخاطب هست بادقت تر و با انگیزه بیشتر مینویسم.