حس مالکیت و بهایی که برای آن می‌پردازیم

۷ روز ضمانت بازگشت!

در صورت عدم رضایت کالای موردنظر پس گرفته خواهد شد!

یک هفته مهلت تست!

همه این‌ها پیام‌ها و تضمین‌هایی هستند که این روزها هنگام خرید اجناس و کالاهای گوناگون توسط فروشندگان به ما داده می‌شوند و از این طریق خیال ما را از بابت خریدمان راحت می‌کنند.

همان ابتدای کار و قبل از خرید، پیش خودمان فکر می‌کنیم که اگر دوست نداشتم و مورد پسندم نبود و یا کیفیت خوبی نداشت، جنس را پس خواهم داد و کل پولم را خواهم گرفت.

ولی چیزی که از آن غافلیم، خطای ذهنی خودمان است. اینکه ما عاشق مالکیت هستیم و وحشت از دست دادن داریم.

این دو خطا باعث می‌شود که تعداد بسیار کمی از افراد حاضر باشند، آنچه را که نسبت به آن حس مالکیت می‌کنند، از دست بدهند.

ما وقتی مالک چیزی باشیم – چه یک جفت کفش یا یک خانه – حتی اگر این مالکیت در حد یک حس باشد و هنوز به‌صورت رسمی درنیامده باشد، بهای خیلی بیشتری برایش قائل خواهیم بود و از دست دادن آن برایمان سخت خواهد بود.

این حس در زندگی ما نفوذ کرده و بسیاری از فعالیت‌ها و تصمیمات ما را تحت تأثیر قرار داده است.

کشوها و کمدها و حتی انباری‌های ما پر از وسایل و اثاث به‌دردنخور و قدیمی است. هیچ‌وقت حاضر نیستیم آن‌ها را به کسی بفروشیم و این کار برایمان بسیار دشوار است.

لباس‌هایی داریم که شاید چند سال است حتی یک بار هم نپوشیده‌ایم ولی جرئت دل کندن از آن‌ها را نداریم.

حتی با فرض اینکه یک روزی بتوانیم از این وسایل قدیمی‌مان دل بکنیم و تصمیم بگیریم که آن‌ها را بفروشیم، در این صورت قیمتی که بر روی آن‌ها خواهیم گذاشت، بسیار بالاتر از قیمت منطقی وسایل مشابه موجود در بازار خواهد بود.

قیمتی که ما بر روی وسایل قدیمی و بدردنخور خودمان می‌گذاریم بسیار بالاتر از قیمتی است که ما درصورتی‌که این وسایل مال فرد دیگری بود، بر روی آن می‌گذاشتیم.

این خطا به دلیل حس مالکیت ما و دشواری از دست دادن چیزهایی است که خودمان را صاحب آن‌ها می‌دانیم.

استفاده‌های تجاری از این خطا

بسیاری از فروشندگان هم از این تکنیک استفاده می‌کنند و با این روش با راحتی بیشتری اجناسشان را به فروش می‌رسانند.

وقتی‌که ما کالایی را با ضمانت برگشت در یک مدت‌زمان معین خریداری می‌کنیم و آن را به خانه‌مان آورده و مورداستفاده قرار می‌دهیم، حس مالکیت به ما دست می‌دهد.

وقتی‌که این حس به ما دست داد، از دست دادن و دل کندن از آن برایمان بسیار سخت و عذاب‌آور می‌شود. حتی اگر آنچه خریده‌ایم، کیفیت موردنظرمان را نداشته باشد، بسیاری از اوقات به نگه‌داشتن آن راضی می‌شویم تا درد از دست دادن را تجربه نکنیم و احساس نکنیم که یکی از دارایی‌هایمان از ما گرفته می‌شود.

حتی دخترک فال فروشی که در مترو، فال‌های خودش را بین مردم پخش می‌کند و بعد برمی‌گردد تا پول آن‌ها را از ما بگیرد، امیدوار به این است که در آن مدت کوتاه ما نسبت به آن فال حس مالکیت پیدا کرده باشیم و از دست دادن آن برایمان دشوار شده باشد.

یا صاحب نمایشگاهی که اصرار دارد تا مشتری سوار ماشینی که قصد فروشش را دارد، بشود و در خیابان‌های اطراف دوری با آن بزند، امیدوار است که با چند دقیقه سوارشدن به ماشین و رانندگی با آن، حس مالکیت در شخص به وجود بیاید و ترک آن برایش دشوار شود و شاید از این طریق ماشین راحت‌تر فروش برود.

خلاصه اینکه حواستان به حس مالکیت‌هایی که در ذهنتان به وجود می‌آید و از قبل وجود دارد باشد تا هم قیمت‌های منصفانه برای دارایی‌هایتان تعیین کنید و هم اینکه این حس باعث گرفتن تصمیمات غیرمنطقی در موقعیت‌های مختلف نشود.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را هم مطالعه کنید:

تأثیر باورنکردنی تصمیمات احساسی امروز بر تصمیمات آینده ما

چرا برانگیختگی احساسات ما در فجایع بزرگ کمتر از فجایع جزئی است؟

راهکاری برای افزایش بهره از خوشیها و پرهیز از ناخوشیها

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *