بن‌بست خودساخته‌ای به نام چارچوبهای محدودکننده

همکاری تعریف می‌کرد که زحمات زیادی برای قبولی تنها پسرش در کنکور سراسری کشیده و هزینه‌ای نزدیک به دویست میلیون تومان در طی چهار سال برای تحصیل فرزندش متحمل شده است.

او معتقد بود که تنها مسیر موفقیت و سربلندی فرزندش از همین کنکور و دانشگاه می‌گذرد و غیر از این راه دیگری وجود ندارد.

دوست دیگری چندین سال است قصد مهاجرت دارد و برای این کار تلاش بسیاری کرده و هزینه‌های زیادی متحمل شده ولی جز کشور آمریکا مقصد دیگری را برای مهاجرت مناسب نمی‌داند.

او در این چند سال نه کار درست حسابی داشته و نه هدف مشخصی جز مهاجرت. انگار که چهار سال است چمدانش را بسته و منتظر دریافت مجوز خروج است ولی ظاهراً به این زودی‌ها تکلیفش مشخص نخواهد شد. حیف این همه سال‌های عمر که تلف می‌شوند.

همسایه‌ای داریم که قصد خرید ماشین دارد ولی نه هر ماشینی، فقط یک ماشین خاص از یک برند خاص. سال‌هاست که پولش در بانک خوابیده و همین که میزان پس‌اندازش نزدیک قیمت ماشین می‌شود، تورم سرعت می‌گیرد و قیمت ماشین فاصله خودش را از میزان پس انداز او بیشتر می‌کند. ولی همسایه بیچاره ما بی‌خیال نمی‌شود و جز آن ماشین هیچ ماشین دیگری نمی‌خواهد.

از این دست انتخاب اهداف و تصمیمات جدی بسیار است. چه بسا ما هم در زندگی خودمان نظیر آنها را داشته باشیم.

تصمیماتی که تنها یک گزینه دارند و فرد خود به اختیار خود و با اراده و رضایت کامل تمامی گزینه‌های پیش رویش را حذف می‌کند و خودش را در یک بن‌بست محصور می‌کند به طوری که شاید با این کار سال‌های بسیاری از عمرش و مقدار زیادی از دارایی‌اش را از دست بدهد.

باید یاد بگیریم که در هنگام گرفتن چنین تصمیماتی زنگ خطری برایمان به صدا دربیاید. هر وقت به خودمان گفتیم «هر طور شده» باید از این راه به هدفم برسم، در این صورت مطمئناً در حال اشتباه کردن هستیم.

این دام، دام چارچوبهای محدودکننده است. دامی که همه گزینه‌ها را حذف می‌کنیم تا تنها یک گزینه پیش رویمان باشد و از این طریق خودمان باعث گرفتاری خودمان می‌شویم.

در بسیاری از موقعیت‌ها ما گزینه‌های بسیار بیشتری پیش رویمان داریم ولی معمولاً توجه کافی به همه گزینه‌ها نمی‌کنیم و توجه و تمرکزمان را همچون باریکه نوری متمرکز بر آن تک گزینه مشخص می‌کنیم و دیگر هیچ جا را نمی‌بینیم.

این نوع تمرکز افراطی در انتخاب گزینه‌ها برای تصمیم گیری منتهی به تصمیمات و انتخاب‌های نادرست و غیر بهینه خواهد شد. تمرکزی که به ضرر ماست و ما را محدود می‌کند و چه بسا گزینه‌های خیلی بهتری هم وجود داشته باشند و ما به دلیل این تمرکز، توجهی به آنها نکنیم و نبینیمشان.

از این رو نخستین گام در حرکت به سمت اهداف این است که یاد بگیریم به تصمیم‌گیری‌های از نوع «هر طور شده» اعتماد نکنیم و در دام چارچوبهای محدودکننده گرفتار نشویم. هر وقت احساس کردیم که در حال در پیش گرفتن چنین مسیری هستیم باید زنگ خطری در ذهنمان روشن شود و از بروز این خطا پیشگیری کنیم که با ارتکاب چنین خطاهایی در حال بالا بردن احتمال شکست خودمان هستیم.

 

عضویت در کانال تلگرامی روزنوشته ها

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

خطای حسی تمرکز و تصمیمات مهم زندگی

۵ توصیه از نسیم طالب در مورد قوهای سیاه زندگ

چرا ترس از تغییر و تمایل به حفظ گزینه پیش‌فرض داریم؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *