هر سیستم طبیعی یک حالت و وضعیت پایدار دارد که بر اساس آن پیش میرود و شرایط حال حاضر خود را مدیریت میکند. سیستم فیزیولوژیکی، روحی و روانی ما هم از این قاعده مستثنی نیست؛ یعنی هر کدام از این سیستمها در حالت پایدار هستند و شرایط و حالات عادی ما هم نشانگر این موضوع هستند.
برای مثال اگر بخواهیم به سیستم فیزیولوژیکی بدنمان از این دیدگاه بنگریم، در صورت تغییر دمای محیطی و یا کاهش یا افزایش فشار خون، سیستم خونرسانی بلافاصله وارد عمل خواهد شد و تمامی تلاش خود را برای برگرداندن شرایط سیستم به حالت تعادل به کار خواهد بست. در واقع بسیاری از اوقات این تلاش برای عادیسازی شرایط غیرارادی و بهصورت خودکار انجام میگیرد.
این وضعیت بر اقدامات و رفتارهای ما نیز حاکم است؛ یعنی اینکه در حالت عادی رفتارها و کنشهای ما در شرایط متعادل سیستمی انجام میگیرند ولی برای بهبود و پیشرفت در زندگی لازم هست که ما پیوسته در حال بهبود افکار و عملکردمان باشیم که لازمه هر کدام از این بهبودها ایجاد تغییراتی مثبت است.
از طرفی همانطور که گفته شد، تغییر در عملکرد باعث به هم خوردن تعادل و در نتیجه اقدام ناخودآگاه سیستم ذهنی و فکری ما در جهت بازگرداندن به شرایط قبلی میشود.
از طرفی هر چقدر که دامنه تغییرات رفتاری ما بزرگتر و تأثیرات آن چشمگیرتر باشند، شرایط عدم تعادل هم غیرقابلتحملتر و دشوارتر خواهد شد و از این رو انرژی بیشتری برای ماندن در شرایط عدم تعادل مورد نیاز خواهد بود.
به همین دلیل اغلب توصیه میشود برای هر تغییر بزرگ و کوچکی در زندگی بایستی از تغییرات کوچک شروع کنیم و بعد از ایجاد هر تغییر هم، زمان لازم به سیستم فیزیکی و روحی و روانی خودمان بدهیم تا بتواند خودش را با شرایط جدید منطبق و سازگار کند.
ناوال راویکانت مدیرعامل موفق شرکت انجللیست در یکی از مصاحبههای خود، یکی از اقدامات مهم خود در جهت رشد و توسعه فردی را ایجاد یا حذف یک عادت کوچک در هر شش ماه عنوان کرده بود.
در واقع ما برای ایجاد عادات و تغییرات مفید و تأثیرگذار در زندگی خودمان ناچار از برداشتن گامهای کوچک و ایجاد تغییرات نهچندان بزرگ هستیم. با این کار احتمال موفقیتآمیز بودن تغییر را افزایش داده و اثربخشی این کار را افزایش میدهیم.
هرچقدر که خروج از ناحیه امن و رد کردن خطوط قرمز ذهنی ما با گامهای بزرگتر و در نتیجه شدیدتر انجام گیرد، عدم تعادل ذهنی ما بزرگتر بوده و نیروهای مقاوم در برابر آن هم قویتر شده و در نهایت احتمال شکست در انجام تغییر بیشتر خواهد بود؛ یعنی مقاومت در برابر تغییر از طرف سیستم وجودی ما متناسب با اندازه و سرعت تغییر است.
بنابراین یکی از شروط مهم تداوم تغییر و بهبود در زندگی نداشتن عجله در بهبود و پیشرفت و قانع بودن به تغییرات و پیروزیهای کوچک است. به این ترتیب بر اساس اصل اثر مرکب میتوان شاهد تغییرات و موفقیتهای بسیار بزرگ در بلندمدت بود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
خط قرمزهای فکری و تأثیری که بر تفکر ما دارند
سلام
پس پاشنه آشیل شکست برنامه های تغییر همینه که ما می خواییم “تغییرات سنگین و سریع پیاده سازی کنیم”. و در نهایت به شکست می انجاد و از تغییر دلسرد می شویم…