اصول زندگی غریزی که به‌مرور زمان فراموش می‌شوند

تفاوت بین انسان و حیوان به اختلاف در گستره آگاهی و همچنین گرایش‌ها وتوانایی‌های خاص انسان برمی‌گردد. این تفاوت‌ها باعث شده آدمی بتواند از بسیاری جهات بر حیوانات برتری یافته و آن‌ها را ابزار دست خود سازد. هرچند شاید بتوان در برخی از عرصه‌ها حیواناتی را یافت که برتر از بسیاری از انسان‌ها هستند.

اما یکی از تفاوت‌های حیوان با انسان در غریزی عمل کردن حیوان در موقعیت‌های بیشتری نسبت به انسان است. درحالی‌که انسان همواره تلاش می‌کند تا کارهایش را نه بر اساس غریزه
بلکه از روی عقل، منطق و اراده انجام دهد
.

آدمی در مواردی به حدی دامنه دخالت عقل و منطق خودساخته را در زندگی و رفتارهایش گسترش می‌دهد که عملاً با حذف غریزه در بسیاری از زمینه‌ها نه‌تنها باعث رشد و پیشرفت خود نمی‌شود بلکه آسیبی جدی به روند رو به رشد و تکامل خود وارد می‌کند.

درصورتی‌که به رفتارهای کودکان در سال‌های اول زندگی توجه کنیم تعداد زیادی از رفتارها رامشاهده خواهیم کرد که قبل از اینکه کودک اراده کند آن‌ها را بر مبنای عقل و شعورانجام
دهد، به‌صورت غریزی در حال تکرارشان بوده است
.

ازجمله اینکه:

کودکان تنها در موقع گرسنگی غذا می‌خورند و به‌محض اینکه سیر شدند، دست از غذا خوردن می‌کشند.

کودکان هر آنچه را که نیاز داشته باشند، به‌راحتی از دیگران طلب می‌کنند.

کودکان همواره از خودشان خلاقیت به خرج می‌دهند و هیچ حدومرزی برای تفکرات خلاقانه و خیال‌پردازی‌های آنان وجود ندارد. آنان هیچ محدودیتی برای خودشان قائل نیستند.

کودکان نگاه مثبتی به دنیای اطرافشان دارند و همواره در حال تلاش برای کشف ناشناخته‌ها هستند.

کودکان تا زمانی که مهارتی را نیاموخته‌اند، دست از تلاش برنمی‌دارند و مدام در جهت آموختن
آن مهارت پیش می‌روند و از تکرار و شکست هیچ ترس و واهمه‌ای ندارند
.

کودکان آینده را بسیار زیبا و درخشان می‌بینند. آن‌ها هر سؤالی که در ذهن داشته باشند، می‌پرسند
و تا ابهامات ذهنی‌شان برطرف نشود دست از یادگیری برنمی‌دارند
.

کودکان بدون دلیل و بهانه خاصی لبخند می‌زنند و اگر گریه و اعتراضی می‌کنند، حتماً دلیلی دارد.

کودکان نه دروغ می‌گویند و نه به دیگر موجودات و انسان‌ها آسیبی می‌رسانند. آن‌ها دیگرانسان‌ها و حیوانات را بدون هیچ قید و شرطی دوست دارند.

ولی همین کودکان در ادامه زندگی‌شان و با تأثیر از جامعه اطرافشان به‌مرور تغییر می‌کنند و
هر چه بیشتر در ارتباط و تماس با دیگر انسان‌ها قرار می‌گیرند، مدام رفتارها واحساسات و افکارشان تغییر می‌کند و از سمت تفکرات و رفتارهای غریزی به سمت تفکرات و رفتارهای عقلانی و ارادی آموخته‌شده از جامعه حرکت می‌کنند
.

به‌مرورزندگی آن‌ها تغییر می‌کند و با این تغییرات تجارب خوشایند زندگی در دنیا هم کم‌کم نابود
می‌شوند
.

کودکان به‌مرور از جامعه می‌آموزند که نظرات و حرف‌های دیگران مهم هستند. آن‌ها می‌آموزند که باید در جهت آنچه جامعه به آن‌ها یاد می‌دهد حرکت کنند.

آن‌ها مدام برای خودشان محدودیت‌های ذهنی بیشتری درست می‌کنند و دائم به سمت تقلید و پیروی از دیگران حرکت می‌کنند.

این روند به همین شکل ادامه می‌یابد تا اینکه برخی از همین انسان‌ها متوجه می‌شوند که مسیر طی شده اشتباه بوده است و باید دوباره به اصل ابتدایی و مدل ذهنی اولیه برگردند.

با این تفکر شروع به ثبت‌نام و شرکت در کلاس‌ها و سمینارهای مختلف می‌کنند و از مشاوران مختلف کمک می‌گیرند تا بتوانند به همان عادات، تفکرات و رفتارهای کودکی خودشان برگردند
وزندگی خوب و لذت‌بخشی را تجربه کنند
.

ای‌کاش انسان بتواند همان رفتارها و دیدگاه‌های کم‌نقص و کمیاب دوران کودکی را در خودش حفظ کند تا بعدها مجبور نشود برای به دست آوردن دوباره آن‌ها سال‌ها تلاش کند و زمان زیادی را
برای آموزش صرف کند
.

بسیاری از محدودیت‌ها و ناتوانی‌های ذهنی و نتوانستن‌ها نتیجه تربیت شدن و تأثیرپذیری ما از
جامعه و انسان‌های اطراف خودمان هست که به‌مرور باعث از بین رفتن سبک درست زندگی،
تفکر و خلاقیت در ما می‌شود
.

به همین دلیل باید همواره در تلاش باشیم تا تمامی موانع و محدودیت‌های ذهنی را که به‌مرورزمان برای خودمان وضع کرده‌ایم از میان برداریم و تأثیرپذیری از دنیای اطرافمان را به حداقل مقدار ممکن برسانیم.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

مهارت اعتماد کردن و اهمیت آن در زندگی

ترس ؛ میراث اجدادی و نقش آن در زندگی امروز ما

چه کنیم که فردا حسرت امروز را نخوریم؟



این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *