مارکوس اورلیوس در کتاب تأملات خود گفته:
در اذهان مردم رسوخ کن.
در این صورت، خواهی دید که از چه قاضیانی میترسیدهای،
و در خواهی یافت که تا چه حد قادرند درباره خود عاقلانه قضاوت کنند.
مدتی است تصمیم گرفتهام وقتهایی که با پسرم هستم، تا جای ممکن دنیا را از نگاه او ببینم و مثل او رفتار کنم.
این کار باعث شده بیش از پیش متوجه شوم که چه سوگیریهای ذهنی بیخود و غیرضروری در طول زمان در ذهنم شکل گرفته که اصلاً هیچ نیازی به پایبندی به آنها وجود نداشته است.
تا وقتی که امیرعلی به خودش یا کسی آسیبی نرساند و کسی را نرنجاند، آزاد است که هرگونه خواست رفتار کند و من هم پشت سرش میروم و تا جای ممکن همراهیاش میکنم.
این رفتار لحظات با هم بودن را به لحظاتی بسیار لذتبخش و پر از تجربههای جدید تبدیل کرده است. هم او بسیار یاد میگیرد و هم من یاد میگیرم.
ما هر کاری که در این دنیا بخواهیم انجام دهیم، چه درست و چه غلط، چه خوب و چه بد، در نهایت افرادی پیدا خواهند شد که بگویند ما اشتباه میکنیم و مسیر نادرستی در پیش گرفتهایم.
چه نقش پول در زندگیمان پررنگ باشد و چه اهمیتی به پول ندهیم، کسانی وجود خواهند داشت که به ما خرده بگیرند و بگویند که این کار درست نیست.
چه زیاد کتاب بخوانیم و چه کم کتاب بخوانیم، افرادی به ما ایراد خواهند گرفت.
چه زیاد تفریح کنیم و چه کم، کسانی خواهند بود که تلاش کنند ما را متوجه اشتباه خودمان بکنند.
بعضیها در زندگیشان به دنبال پول هستند، بعضیها به دنبال شهرت، برخی دیگر به دنبال خدمت به دیگران. خلاصه اینکه هر کسی اهدافی برای خودش دارد که از بقیه اهداف زندگی برایش مهمتر و ارزشمندتر هستند.
از پسر چهارسالهام آموختهام که هیچ چیز جز اهدافم برایم در زندگی مهمتر و ارزشمندتر نباشد.
آموختهام که بیاهمیتترین موضوع نگاه و نظر دیگران است.
آموختهام که وقتی به دنبال هدفی هستم، بیشترین تلاش را برای رسیدن به آن بکنم و بیشترین تمرکز را بر آن داشته باشم.
آموختهام که شاد باشم.
آموختهام که باید خیلی آسان سؤال بپرسم و هیچ مانعی برای پرسیدن حتی سادهترین سؤالات هم در ذهنم وجود نداشته باشد.
آموختهام که با دقت به محیط اطرافم نگاه کنم و هر آنچه برایم تازگی داشت با دقت بیشتری به آن بنگرم شاید موضوع جدیدی از آن آموختم.
به نظرم دنیای کودکان بسیار زیباتر از دنیای ما بزرگترهاست. مایی که فکر میکنیم تمام اعمال و افکارمان از روی منطق و از روی عقلانیت هست.
ای کاش به اعمال، افکار و رفتارهای مردم بیشتر توجه کنیم تا متوجه شویم که ما نگران قضاوت کسانی هستیم که حتی قادر نیستند در مورد خودشان هم قضاوت درستی داشته باشند و اهداف درستی انتخاب کنند.
ما نگران قضاوت کسانی هستیم که خودشان در دنیای بزرگ دور و برشان سردرگم هستند و در جنبههای مختلف شکست خوردهاند، دلسرد شدهاند و آنقدر نسبت به زمان و سایر منابع خودشان بیتوجهاند که همواره خود را مشغول قضاوت زندگی دیگران میکنند.
هر زمانی که دیگران به من خرده بگیرند و بخواهند من را از مسیری که آگاهانه در پیش گرفتهام منع کنند، بیش از پیش مطمئن میشوم که در حال پیمودن مسیر درست هستم.
همانطور که مارک تواین گفته است:
هر وقت خودت را در جانب اکثریت یافتی، بدان زمان تغییر و بازنگری فرارسیده است.
عضویت در کانال تلگرامی روزنوشته ها
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
لحظات گذرا و زندگی در اکنون | توصیهای از مارکوس اورلیوس
1 دیدگاه