استعدادهایی که به موفقیت ختم نمی‌شوند

مطمئناً شما هم در مقطعی از زندگی خودتان به دنبال استعدادها و توانمندی‌های منحصر به فردتان بوده‌اید. شاید همین اکنون هم به دنبال استعداد کشف نشده در وجود خودتان باشید.

اما به نظرتان کشف استعداد چند درصد از مسیر موفقیت را تشکیل می‌دهد؟

با پی بردن به این موضوع که در کدام زمینه‌ها استعداد داریم، چقدر در رسیدن ما به قله‌های موفقیت راهگشا خواهد بود.

اگر واقعیت را بخواهید کشف استعداد بسیار کمتر از آن چیزی که ما تصور می‌کنیم در موفقیت ما نقش دارد.

چه بسا انسان‌هایی که استعدادهای خاصی داشته‌اند و به آنها پی برده‌اند و هرگز نتوانسته‌اند به موفقیت‌های موردنظرشان دست یابند و چه بسا انسان‌هایی که نه به دنبال کشف استعداد بوده‌اند و نه به فکر موفقیت‌های بزرگ ولی شروع کرده‌اند و برای خود صاحب نام و نشان و جایگاهی چشمگیر شده‌اند.

قانونی مهم در دنیا وجود دارد و آن هم اینکه موفق‌ها بیشتر از بااستعدادها موفق می‌شوند.

به این معنی که اگر کسی منتظر کشف استعدادی در زمینه‌ای خاص نمانده و شروع کرده، نسبت به کسی که به دنبال کشف استعدادش بوده، از شانس بیشتری برای موفقیت برخوردار است.

دو نفر با شرایطی کاملاً یکسان را در نظر بگیرید که اولی در همان نخستین گام‌ها شروع به کار کرده و محصول خود را به بازار عرضه می‌کند، در مقابل فرد دوم صبر می‌کند تا بعد از کشف علایق و استعدادهای خود کارش را شروع کند.

تا زمانی که فرد دوم علاقه و استعداد خود را کشف کند، فرد اول محصول خود را عرضه کرده و مشتریان هم با توجه به نبود رقیبی در بازار به تنها ارائه‌دهنده خدمات مراجعه کرده‌اند. از قضا با توجه به نبود محصولی مشابه و بهتر، از محصول عرضه شده هم راضی بوده‌اند.

فرد دوم هم بعد از کشف استعداد و علاقه خود وارد بازار می‌شود و شروع به ارائه محصول خودش می‌کند؛ اما مشتریان عموماً ترجیح می‌دهند که خودشان را درگیر خرید و تست محصول یا خدمتی جدید نکنند و به خرید و استفاده از همان محصول یا خدمت قبلی ادامه دهند.

به مرور فرد اول همواره سفارش می‌گیرد و هر روز رشد می‌کند و فرد دوم هم با وجود استعداد و تلاش بسیار بازخورد مورد انتظار را از بازار دریافت نمی‌کند.

حال این بازار و محل کار می‌تواند، شرکتی کوچک باشد یا مغازه‌ای در گوشه‌ای از یک شهر و یا کسب و کاری اینترنتی و آنلاین.

فردی که گام اول را زود برداشته اولین فرد موفق بازار بوده و با توجه به حمایت‌ها و استقبال‌ها و اعتمادهایی که به او می‌شود، هر روز قوی‌تر، بزرگ‌تر و توانمندتر می‌شود.

اما فرد دوم به سختی خواهد توانست جای پایی برای خود در بازار بیابد.

حتی اگر محصول یا خدمت عرضه شده توسط فرد دوم بهتر از فرد اول باشد، با توجه به اینکه متقاضی و خریدار آن‌چنانی وجود ندارد، به ندرت حجم موفقیت‌ها و دستاوردهای نفر دوم به نفر اول خواهد رسید و این فاصله پیشگامی همواره حفظ خواهد شد.

بنابراین برای موفقیت باید فارغ از استعداد و توانمندی، از یک نقطه شروع کرد که شروع زودتر خود یک مزیت بزرگ رقابتی به شمار می‌رود.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

بخش‌هایی از کتاب « پیشگامان /  Originals » نوشته آدام گرنت

بهترین رویکرد در مواجهه با ایده های جدید

دنیای ما و دنیای دیگران

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *