اخبار را دنبال نکنید! این توصیهای است که رولف دوبلی در ۱۳۶ صفحه تلاش میکند تا شما را نسبت به انجام آن متقاعد کند و برای دستیابی به این هدف انواع و اقسام دلایل و توجیهات را برایتان جمعآوری و روایت کرده است.
کتاب با خاطرهای از حضور نویسنده در دفتر مرکزی روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۳ شروع میشود. جایی که او به قول خودش این افتخار را پیدا کرده که خلاصهای از آخرین کتاب خود را به هیئت تحریریه این نشریه معتبر انگلیسی ارائه دهد. اما در این میان سردبیر گاردین از او میخواهد به جای صحبت در مورد کتابش در مورد آخرین مقاله وبلاگش برای حضار توضیح دهد. بهاینترتیب رولف دوبلی شروع میکند به ارائه دلایل خودش برای دنبال نکردن اخبار. این سخنرانی در حضور کسانی صورت میگیرد که خودشان از جمله نویسندگان، تحلیلگران و منتشرکنندگان حرفهای اخبار هستند و کل درآمد و آینده شغلیشان وابسته به خوانده شدن همان اخبار است.
نویسنده در ادامه به گفتن خاطرات دیگری از زندگی شخصی خود از کودکی تا بزرگسالی و زمانهایی که بنا به عادت فراگیر، پیگیر اخبار بوده و انجام این کار جزو واجبات روزانهاش بوده، میپردازد و اینکه چطور تصمیم گرفته پیگیری اخبار را ترک کند و در این مسیر چه موانعی را پشت سر گذاشته است. او دورانی را که میخواسته شروع به ترک اخبار کند، اینطور توصیف میکند:
من از خودم دو سؤال پرسیدم؛ «آیا اکنون دنیا را بهتر درک میکنی؟» و «آیا اکنون تصمیمات بهتری میگیری؟» جواب هر دو مورد خیر بود.
بااینحال هنوز هم حسی ناخوشایند من را به سوی رژه غلیظ و آزاردهنده اخبار میکشاند، گرچه آشکارا نگران و مضطربم میکرد اما تکههایی از گزارشهای خبری دائماً به واقعیت زندگیام نفوذ میکردند و ناگهان خواندن یکباره متنهای طولانی را برای خود سخت و دشوار یافتم. به نظر میرسید که کسی توجه من را به نوشتههای کوتاه و جزئی جلب کرده است. کمکم از این ترسیدم که شاید هرگز نتوانم توجه و تمرکز خود را بازیابی کنم و اینکه شاید هرگز قادر نباشم این قطعات را بهصورت یکجا جمع کنم. شروع کردم به جدا کردن خودم از تئاتر اخبار…
این روند نگرانکننده و تا حدودی ناخوشایند شاید برای همه افرادی که زمانی چنین تصمیمی را گرفته اند، وجود داشته باشد. اما آنطور که رولف دوبلی در ادامه ادعا میکند، تمام این سختیها و تلاشها ارزشش را داشته و دستاوردهای حاصل از این کار بسیار ارزشمندتر از آن چیزی هستند که حاضر نباشیم، چنین نگرانیهایی را تحمل کنیم.
نویسنده در ادامه انواع دلایل را برای شما ردیف میکند تا متقاعد شوید که برای داشتن زندگی سالمتر، ذهنی فعالتر و خلاقتر و در نهایت روحیهای شادابتر ناچار از این هستید که دنبال کردن اخبار را متوقف کنید. کاری که شاید این روزها ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند انجام آن هستیم.
بخشهایی از کتاب اخبار را دنبال نکنید
در راه محدود کردن خودتان در مصرف اخبار، قرار نیست چیزی را فدا کنید. این کار پاداش و فواید فراوانی برایتان به همراه خواهد داشت؛ زمان بیشتر و نگاهی تازه به آنچه واقعاً مهم است، آنچه حقیقتاً خوشحالتان میکند.
* * *
وقتی صحبت از چیزهایی میشود که در زندگی شما اهمیت دارند، اخبار نسبت به آنها بیربط است. در بهترین حالت اخبار صرفاً سرگرمکننده و در غیر این صورت بیفایده است. برای برداشتن این گام ذهنی تلاش زیادی لازم است.
اما فرض کنیم که برخلاف همه انتظارات و احتمالات، شما گزارشی خبری بخوانید که کیفیت زندگی شما را بهبود بخشد؛ خبری که بدون آن وضعیت شما بدتر میشد. چه مقدار زباله خبری باید وارد مغز شما بشود تا بین آنها یک مورد بهدردبخور مانند این یکی پیدا شود؟
* * *
یک موضوع زمانی مهم است که به شما امکان میدهد تصمیمهای بهتری بگیرید. به معنای وسیعتر هر چیزی که به شما امکان میدهد دنیا را بهتر بشناسید، مهم است.
* * *
ماکس فریش، نمایشنامهنویس سوئیسی بیش از چهل سال پیش نوشت «هیچکس نمیداند چه اتفاقی میافتد. روزنامهها فقط هر روز وانمود میکنند که این را میدانند.» رویدادهای جاری بر ذهن و زندگی ما سایه افکندهاند. بهتر است کاملاً از اخبار روزانه پرهیز کنید. کتابها و مقالات طولانیای را بخوانید که با پیچیدگیهای ذاتی دنیا منصفانه برخورد میکنند، بدون عناوین پرزرقوبرق و بدون به رخ کشیدن حقایق رخدادها و بدون نقاطی که فاقد خطوط اتصال هستند. پس از گذشت چند ماه، با درک شفافتری نسبت به دنیا پاداشتان را خواهید گرفت.
* * *
در برابر وسوسه توضیح دمدستی جهان مقاومت کنید. اگر چنین کنید خود را از تأملات جدی و حقیقی در مورد جهان بازمیدارید – و خودتان را از تنها فرصتی که به اتکای آن میتوانید جهان را حداقل از نظر جزئی بهتر درک کنید محروم میکنید.
* * *
انبوه چیزهایی که روزانه میشنویم و نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم ما را منفعل میکند. اخبار ما را فرسوده میکند تا زمانی که چیزی جز آدمهایی بدبین، بدبخت و ناامید از ما باقی نمیماند. البته که ما میخواهیم کمک کنیم. میخواهیم مداخله کنیم و دنیا را به جایی کمی بهتر تبدیل کنیم. اما زمانه ما در حال حاضر دارای محدودیتهای خاص خود است. چگونه قرار است جلوی فوران آتشفشانی در آن طرف دنیا را بگیریم، از حمله تروریستی جلوگیری کنیم یا مردم را از گرسنگی نجات دهیم؟ ما اسیر این نفرین شدهایم که این فجایع را تماشا کنیم با اینکه میدانیم هیچ کاری نمیتوانیم برای جلوگیری از آنها انجام دهیم.
هنگامیکه مغز ما بدون داشتن امکان اقدامی در برابر آن، با یک اطلاعات روبهرو میشود، بهتدریج نقش قربانی را بر عهده میگیریم. انگیزه ما برای اقدام بهتدریج محو میشود و منفعل میشویم. اصطلاح علمی برای این پدیده، ناتوانی آموختهشده است.
* * *
پینوشت: من کتاب اخبار را دنبال نکنید نوشته رولف دوبلی را با ترجمه آقای امید کرمپور که توسط انتشارات مهرگان خرد منتشر شده، مطالعه کردم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | قوانین طبیعت انسان اثر رابرت گرین