احتمالاً شما هم اولین مقصری که در هنگام انجام ندادن کاری به ذهنتان میرسد، کمبود انگیزه باشد. البته به شرطی که همه شرایط و امکانات مهیا باشند و تنها حلقه باقیمانده برای رسیدن به نتیجه مطلوب دستبهکار شدن باشد. اما مشکل آنجاست که انگیزه به تعبیر بی جی فاگ در کتاب عادتهای خرد، همچون دوستی خوشمشرب هست که در تمامی مهمانیها و خوشگذرانیها با شما خواهد بود. اما کافی است که در جایی نه چندان خوشایند دلتان را به حضور این دوست خوش کنید و منتظر بمانید تا به دادتان برسد. آن موقع هست که ناامیدتان خواهد کرد و شما هم به بیثباتی او پی خواهید برد.
منبع اصلی انگیزه، احساسات ماست و چون این احساسات بسته به موقعیت و حالات ما دچار نوسان هستند، پس انگیزه هم چندان متعادل و پایدار نخواهد بود.
انگیزه از سه منبع میتواند در ما به وجود آید:
- یا خودمان دوست داریم چیزی به دست آوریم یا از چیزی حذر کنیم،
- یا به دنبال پاداش و اجتناب از تنبیهی خاص هستیم،
- و یا اینکه محیط و دوستان باعث شدهاند یک انگیزه مقطعی در ما به وجود بیاید.
به هر حال تاثیر هیچکدام از این منابع ماندگار و همیشگی نیست و صرفاً در مقطعی خاص اثربخش خواهند بود.
مطمئناً شما هم در موقعیتهای مختلف چیزی خواستهاید و دست به اقدام زدهاید ولی در نوبتهای بعدی دشواری دست به اقدام زدن بر شدت خواستن غلبه کرده و انگیزه از دست رفته است.
علاقه به پاداش و ترس از تنبیه در یک موقعیت مشخص هم تا حد محدودی میتواند اثربخش باشد و بعد از مدتی آن تأثیر اولیه از بین خواهد رفت.
شرایط محیط و اقدامات دوستان هم صرفاً تا مدتی محدود میتواند باعث ترغیب ما به انجام کاری مشخص شود.
همه اینها دست به دست هم خواهند داد تا اتکا به انگیزه در انجام کارهای تکراری و تلاش برای رسیدن به اهداف، در نهایت به باخت منجر شود. به نظر میرسد بهترین اقدام در چنین شرایطی طراحی عادت و ساخت عادتهایی ماندگار به شکلی اصولی باشد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
سلام
خیلی عالی
راهکاری که من دو سال گذشته به اون رسیدم و فکر میکنم شاید برای بقیه هم موثر باشه ایجاد تعهدات و پایبندی به اونهاست.
ما میتونیم وظایفی رو به صورت روزانه و یا در زمانهای مشخصی برای خودمون مشخص کنیم و در هر صورتی اون رو انجام بدیم. مهم نیست حالمون خوبه یا بد. عید نوروزه یا ایام غم. هر چیزی که هست باید تعهدی رو از پیش تعیین کردیم انجام بدیم.
مثلا مشخص میکنیم که هر روز و به مدت ۶ ماه ۱۵ دقیقه رو صرف خوندن زبان انگلیسی بکنیم و یا اینکه یک روز در میان ۳۰ دقیقه ورزش نسبتا سنگین انجام بدیم و به هر قیمتی که شده انجامش بدیم حتی اگه بیمعنی باشه برامون در اون لحظه.
این موضوع رو اولین بار تو وبلاگ نقش اول خوندم و برای من مفید بود.